کتاب یک شب فاصله
A Night Divided
نویسنده کتاب
جنیفر ای نیلسن
ناشر کتاب
انتشارات پرتقال
مترجم کتاب
عادله قلی پور
ویژگی های کتاب یک شب فاصله
کد کتاب:
23184
شابک:
978-6008111139
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
288
سال انتشار شمسی:
1404
سال انتشار میلادی:
2015
نوع جلد:
شومیز
سری چاپ:
30
399,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی کتاب یک شب فاصله
معرفی کتاب یک شب فاصله
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
نقد و بررسی کتاب یک شب فاصله
درباره نویسنده کتاب جنیفر ای نیلسن
ویژگی های کتاب یک شب فاصله
- نامزد جایزه کتاب نوجوانان «رود آیلند» سال 2017
- نامزد جایزه کتاب کودکان «دوروتی کانفیلد فیشر» سال 2017
- برنده مدال خوانندگان جوان کالیفرنیا سال 2018

گفت و شنودهایی درباره کتاب یک شب فاصله
این کتاب به شکلی به یاد ماندنی نشان می دهد که بقا امکان پذیر است، حتی در تاریک ترین شرایط.
داستانی خیره کننده درباره دختری که باید برای رسیدن به آزادی بگریزد.
این اثر تا آخرین صفحه، مخاطبین را هیجان زده نگه می دارد.
خلاصه هایی از کتاب یک شب فاصله
با عجله از اتاقم بیرون دویدم. توی آشپزخانه مامانم را دیدم که سرش را روی شانه ی «فریتز»، برادر بزرگترم، گذاشته بود و هق هق گریه می کرد. «فریتز» نگاهی به سر تا پای من انداخت و با حرکت سر به پنجره اشاره کرد، مبادا هنوز بیرون را ندیده باشم. با دست اشک هایم را پاک کردم و از پشت مامانم را بغل کردم. شاید او به من نیازی نداشت، اما در آن لحظه من خیلی به او احتیاج داشتم.
دوتا افسر پلیس توی ماشین بودند. من سر جایم خشکم زد. «فریتز» فوری سرش را بلند کرد، از جایش پرید و ایستاد. نگاهش کردم. یعنی باید در می رفتیم؟ به کجا؟ «فریتز» خیلی کوتاه گفت: «کارت رو بکن. وایستا روشون رو که اون ور کردن، فرغون رو خالی کن. ولی بذار ملحفه شستنت رو ببینن. وانمود کن همه چی عادیه. ما داریم کشاورزی می کنیم. همین.»
نگاهم به «فریتز» بود و منتظر شنیدن جواب بودم. او حدود شش سال از من بزرگتر بود و بعد از پدرم، فهمیده ترین کسی بود که می شناختم. اگر مامانم جوابی نداشت، حتما او داشت. اما تنها کاری که از دستش برآمد این بود که شانه بالا بیندازد و مامانم را، که حالا صدای گریه اش بلندتر شده بود، محکم تر بغل بگیرد. به علاوه، من تا همین جا هم بیشتر از آنچه که می خواستم، فهمیده بودم.
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.