مجموعه داستان «یلکا و عروسی» عنوان جلد سوم از مجموعه داستانهای کوتاه و نیمهبلند «فئودور داستایوفسکی» است که بهتازگی از زبان روسی به فارسی ترجمه و منتشر شده است.در این جلد چهار داستان آقای پروخاچین، یلکا و عروسی، ماری دهقان و بوبوک گردآوری شدهاند که همگی جزو مهمترین آثار نویسندهی شهیر روس یعنی داستایوفسکی بهحساب میآیند.داستان آقای پروخاچین روایتی از زندگی محقرانهی یک کارمند دونپایه است که علیرغم تمام محدودیتها و فلاکتی که در زندگی بر سرش آوار شده ولی همچنان با اضطراب به آیندهی بلاتکلیف خود مینگرد و سعی در حفظ همین حالت زندگی دارد. داستایوفسکی تمام داشتههای این شخصیت را در یک صندوقچه زیر تختش مخفی کرده است و آقای پروخاچین با تمام وجود از آن صندوقچه نگهداری میکند. محتویات این صندوقچه اما شاید با حدسهای اولیه خواننده یکسان نباشد و هنگامی که رازهای این مرد محقر برملا شود، باعث شگفتزدگی خواننده گردد.داستان ماری دهقان روایت مردی در زندان است که به گفتهی منتقدان بسیار شبیه به خود داستایوفسکی است. روایت این داستان بهنوعی حدیث نفس گوییهای داستایوفسکی از زندان سیبری است که حال روز زندانیان رو در شب عید توصیف میکند. قهرمان که مجبور است با تناقض شب عید و غم و اندوه حبس کنار بیاید سعی در مرور سالهای خوش کودکیاش دارد. چیزی که بیشتر از همه در ذهنش ایجاد سوال میکند محبت بی حد و اندازهی ماری، زن دهقان میانسال است که در سنین کودکی تجربهاش کرده. علت آن همه مهر و علاقه و آغوشهای مادرانه چه بوده؟ جواب این سوالات است که قرار است ذهن قهرمان داستان را آرام کند. بوبوک داستان دیگر این مجموعه است که تقریبا اشاراتی به ادبیات گوتیک دارد. داستان در مورد نویسندهای حواسپرت است که به دنبال تشییعجنازهی یکی از همسایگان به گورستان میرود و آنجا در کمال تعجب صدای گفتگوی مردگان را از درون قبرهایشان میشنوند. گفتگوهای عجیبی که نه در ساحت روحانی بلکه در همان سطح لودگی پیش از مرگ ادامه پیدا کردهاند.

درباره نویسنده کتاب: فئودور داستایفسکی
فئودور میخایلاویچ داستایوفسکی، زاده ی 11 نوامبر 1821 و درگذشته ی 9 فوریه ی 1881، نویسنده ی مشهور و تأثیرگذار روس بود. پدر داستایفسکی پزشک بود و از اوکراین به مسکو مهاجرت کرده بود و مادرش، دختر یکی از بازرگانان مسکو بود. او در 1834 همراه با برادرش به مدرسه ی شبانه روزی منتقل شدند و سه سال آن جا ماندند. داستایفسکی در پانزده سالگی مادر خود را از دست داد. او در همان سال امتحانات ورودی دانشکده ی مهندسی نظامی را در سن پترزبورگ با موفقیت پشت سر گذاشت و در ژانویه ی 1838 وارد این دانشکده شد. در تابستان 1839 نیز، خبر فوت پدرش به او رسید.داستایفسکی در سال 1843 با درجه ی افسری از دانشکده ی نظامی فارغ التحصیل شد و شغلی در اداره ی مهندسی وزارت جنگ به دست آورد. او در زمستان 1845 رمان کوتاه بیچارگان را نوشت و از این طریق وارد محافل نویسندگان رادیکال و ساختارشکن بزرگ سن پترزبورگ شد و برای خود شهرتی کسب کرد. یک جاسوس پلیس در این محفل رخنه کرده بود و موضوعات بحث این روشنفکران را به مقامات امنیتی روسیه گزارش می داد. از همین رو، پلیس مخفی در روز 22 آوریل 1849 او را به جرم براندازی حکومت دستگیر کرد.داستایفسکی در آغاز سال 1873 سردبیر مجله ی «گراژ دانین» شد و تا ماه مارس سال بعد به این کار ادامه داد. فئودور داستایفسکی در جشن سه روزه ی بزرگداشت پوشکین در پی سخنرانی اش به اوج شهرت و افتخار در زمان حیاتش رسید و سرانجام در اوایل فوریه ی سال 1881 در اثر خون ریزی ریه درگذشت.
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.