نقد و بررسی کتاب چطور زندگی کنیم
کتاب چطور زندگی کنیم، اثری نوشته ی سارا بیکول است که اولین بار در سال 2010 به چاپ رسید. چگونه با افراد سازش کنیم، چگونه با خشونت مواجه شویم، و چگونه با از دست دادن کسی که عاشقش هستیم، کنار بیاییم؟ این سوالات در زندگی اغلب افراد مطرح می شوند اما همگی، شکلی از یک از یک سوال بزرگتر هستند: چطور زندگی کنیم؟ این سوال، ذهن نویسندگان دوران رنسانس، و شاید بیش از سایرین، ذهن میشل دو مونتنی را به خود مشغول کرد، فیلسوفی که به عقیده ی بسیاری از صاحب نظران، به عنوان اولین شخص واقعا مدرن در نظر گرفته می شود. او به شکلی آزاد و بدون قید و بند، از افکار و تجارب خود می نوشت، و آثارش با نوشته های پیشین، متفاوت بود. بیش از چهارصد سال بعد، صداقت و جذبه ی مونتنی هنوز هم افراد زیادی را به آثار او جلب می کند. مخاطبین در این کتاب با افکار خردمندانه و سبک زندگی جالب مونتنی آشنا می شوند و در طول این مسیر، درکی عمیق تر را از خود به دست می آورند.
درباره نویسنده کتاب سارا بیکول
سارا بیکول زاده ۱۹۶۲ نویسنده انگلیسی است. از آثار مهم و اخیر او می توان به «چطور باید زندگی کرد» و «در کافه اگزیستانسیالیستی» اشاره کرد. کتاب اخیر او در کافه اگزیستانسیالیستی که در ابتدای سال ۲۰۱۶ به چاپ رسید در بین کتاب های پر مخاطب مقام ممتازی یافت و جزء ده کتاب برتر از نظر نیویورک تایمز قرار گرفت و فیلسوف بریتانیایی نیگل واربرتون آن را در ردیف اول پنج کتاب برتر در حوزه فلسفه عمومی برگزید.
ویژگی های کتاب چطور زندگی کنیم
- برنده ی جایزه ی حلقه ی منتقدین کتاب آمریکا سال 2010
- در فهرست کتاب هایی که زندگی تان را دگرگون می کنند

گفت و شنودهایی درباره کتاب چطور زندگی کنیم
درخشان، بدیع، بامزه و تکان دهنده.
Goodreads
سخت می توان تصور کرد که مقدمه ی بهتری بر زندگی مونتنی، از کتاب بیکول وجود داشته باشد.
Harper’s Magazine
اثری خارق العاده.
Boston Globe
خلاصه هایی از کتاب چطور زندگی کنیم
مونتنی هیچ وقت در محافل اجتماعی فردی عادی نبود. گاهی در دوران جوانی، وقتی دوستانش سرگرم رقصیدن و خندیدن و نوشیدن بودند، او با چهره ای درهم رفته در گوشه ای می نشست. دوستانش در چنین اوقاتی به سختی او را می شناختند. آن ها عادت داشتند همیشه او را در حال گفت و گو با زنان جوان یا بحث هایی پرشور درباره ی ایده ی جذابی که به ذهنش خطور کرده بود، ببینند. آن ها در چنین اوقاتی اغلب فکر می کردند چیزی یا حرفی باعث رنجش و کناره گیری او شده است. ولی در واقع همانطور که بعدها در مقالات اعتراف کرد وقتی در چنین حال و هوایی قرار می گرفت، به ندرت از آنچه در اطرافش می گذشت، خبر داشت.
او چنان از مرگ می ترسید که دیگر نمی توانست در حالی که هنوز زنده بود، از زندگی لذت ببرد. مونتنی در دهه ی سوم زندگی اش دچار این وسواس بیمارگونه شد چون بیش از حد آثار فیلسوفان کلاسیک را مطالعه کرده بود. مرگ موضوعی بود که باستانیان هرگز از مطرح کردن آن خسته نمی شدند…
نویسندگان با توصیف آنچه آنان را از دیگران متفاوت می سازد، از وجه مشترک خود با دیگران پرده برمی دارند: تجربه انسان بودن. این ایده نوشتن درباره ی خود به منظور خلق آینه ای که مردم در آن به انسان بودن خود پی ببرند هیچ گاه وجود نداشت بلکه باید ابداع می شد. برخلاف بسیاری از ابداعات فرهنگی می توان آن را تنها به یک فرد نسبت داد: «میشل دو مونتنی»، نجیب زاده، دولتمرد و شرابسازی که از سال 1533 تا 1592 در منطقه ی پریگور در جنوب غربی فرانسه زندگی کرد.
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.