نقد و بررسی کتاب رقص با گذرنامه جعلی
رفیقم ناظم / گفتی که بهاری در راه است / در دل برف ماندهایم.
برف به کمرگاهمان رسیده / چراغ روشنمان چشمهای گرگ است / باد نیست که به هر سومان میوزد / آههای بچههای گمشده بر زمین است / بغض جوانیمان بیرون مسافرخانههای سر راه است.
راههای مسدود شده آیا باز میشوند؟ / پلیس، سر تعظیم فرود میآورد؟ / و گرگها جمله گیاهخوار میشوند؟
ناظم! شاعر مهربان! چه بگوییم / استخوانم میلرزد / دیگر حرف، مشکلگشای سفره ما نیست
ما آبستن گرگیم / کاش ماه تو / پرده آسمان دودیمان را میدرید / که فقط یک شب چیزی را ببینیم که تو وعده داده بودی.
مرگ هم اکنون طلبکار ماست / صبح زنگ خانهمان را میزند که چرا دیر کردهایم / و درد نیز طلبکارمان است.
بانکها به جای سود ماهیانه به حسابمان زخمبند میفرستند / اختلاسگران وعده دادند / که سعادت بیرون در است / و رمز عبور میفروشند.
آی ناظم ناظم! / پاسخ به پرسشمان را روزی خواهی داد / روزی که از صدای استخوان تو نی میسازیم / نی ساز ماست که میشود اندکی با آن گریه کرد.
ناظم ناظم! / هدایت ما صادق بود / چرا به رمز هدایتمان اعتنایی نکردیم.
برف به کمرگاهمان رسیده / چراغ روشنمان چشمهای گرگ است / باد نیست که به هر سومان میوزد / آههای بچههای گمشده بر زمین است / بغض جوانیمان بیرون مسافرخانههای سر راه است.
راههای مسدود شده آیا باز میشوند؟ / پلیس، سر تعظیم فرود میآورد؟ / و گرگها جمله گیاهخوار میشوند؟
ناظم! شاعر مهربان! چه بگوییم / استخوانم میلرزد / دیگر حرف، مشکلگشای سفره ما نیست
ما آبستن گرگیم / کاش ماه تو / پرده آسمان دودیمان را میدرید / که فقط یک شب چیزی را ببینیم که تو وعده داده بودی.
مرگ هم اکنون طلبکار ماست / صبح زنگ خانهمان را میزند که چرا دیر کردهایم / و درد نیز طلبکارمان است.
بانکها به جای سود ماهیانه به حسابمان زخمبند میفرستند / اختلاسگران وعده دادند / که سعادت بیرون در است / و رمز عبور میفروشند.
آی ناظم ناظم! / پاسخ به پرسشمان را روزی خواهی داد / روزی که از صدای استخوان تو نی میسازیم / نی ساز ماست که میشود اندکی با آن گریه کرد.
ناظم ناظم! / هدایت ما صادق بود / چرا به رمز هدایتمان اعتنایی نکردیم.
درباره نویسنده کتاب شمس لنگرودی
محمد تقی جواهری گیلانی (شمس لنگرودی) در سال ۱۳۲۹ در محله آسید عبدالله لنگرود متولد شد. وی در دبستان کورش و دبیرستانهای امیرکبیر، ملی محمدیه و خیام شهر لنگرود تحصیل کرد و در سال ۱۳۴۸ دیپلم ریاضی گرفت. علاقه پدر به شعر و کتابخوان بودن مادر سبب شد که به شعر و ادبیات علاقهمند شود و در سال ۱۳۴۶ اولین شعرش که تقلیدی از اشعار نادر نادرپور بود در هفتهنامه امید ایران چاپ شد. وی در سال ۱۳۵۴ به تهران رفت و در دبیرستان دخترانه خوارزمی مشغول به تدریس ادبیات فارسی شد ولی پس از چند ماه به دلایل سیاسی از کار اخراج شد و به رشت بازگشت. نخستین دفتر شعرش رفتار تشنگی را با هزینه شخصی در سال ۱۳۵۵ منتشر کرد. خود او معتقد است که انتشار این کتاب در واقع خداحافظی با دوره خاص فکری و زیباییشناسی و آغازی دیگر در نوع تفکر ادبی او بودهاست. در سال ۱۳۵۸ با فرزانه داوری ازدواج میکند و در همان سال از محل کارش در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تهران که دو سال در آنجا مشغول به کار بود، اخراج میشود.

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.