نونهال
Boy
نویسنده کتاب
تاکشی کیتانو
ناشر کتاب
انتشارات کتاب کوله پشتی
مترجم کتاب
مصطفی رضوی
ویژگی های نونهال
| کد کتاب : | 19295 |
|
مترجم : |
مصطفی رضوی |
|
شابک : |
978-6004611800 |
|
قطع : |
رقعی |
|
تعداد صفحه : |
120 |
|
سال انتشار شمسی : |
1398 |
|
سال انتشار میلادی : |
2007 |
|
نوع جلد : |
شومیز |
|
سری چاپ : |
1 |
|
: |
9 آبان |
20,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی نونهال
معرفی نونهال
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
تحریرهایی موجز از کتاب نونهال
A gem of memory and nostalgia.
گوهری از خاطره و نوستالژی.
Penguin Random House
Captivating stories that are subtle yet strongly visual.
داستان هایی مسحورکننده که پرظرافت و در عین حال، کاملا تصویری هستند.
This Week in New York
A lovely combination of affection and nostalgia.
ترکیبی دوست داشتنی از احساس و نوستالژی.
Barnes & Noble
خلاصه های کوتاه از کتاب نونهال
داخل لنز تلسکوپ از ستاره ی آتشینی که توقع دیدنش را داشتم خبری نبود، البته آن ستاره ی ریز مانند شن صحرا هم نبود، فقط همان ستاره ای که با چشم غیر مسلح دیده بودم، خیلی بزرگتر و واضح تر شده بود. با حالتی حیرت زده سرم را چرخاندم و به پدرم نگاه کردم. داداشم کنار او ایستاده بود و با هم می خندیدند.
آن شب پدر برایمان گفت که ستاره ها تقریبا چقدر از زمین فاصله دارند و این که حدودا چقدر بزرگ هستند. گفت ستاره هایی وجود دارند که چندین هزار سال نوری دور هستند، چندین هزار «سال نوری»! هر سال نوری یعنی مسافتی که نور در طول یک سال طی می کند! کلمه ی «بی پایان» در ذهن من تداعی شد، اما با آن «بی پایان» که مثلا موقع خوردن چیپس می گوییم کاش می شد بی پایان باشد، تفاوت داشت؛ بی پایانی بود که تنها با فکر کردن به آن سر آدم گیج می رفت. بی پایانی که آدم از آن وحشت می کرد.
«مامرو» از جا پرید، دستش از زیر چانه اش در رفت و چانه اش روی میز خورد. همه خندیدند. «ای بی مغز! چی کار می کنی؟ حواستون باشه اگه فردا موقع مسابقات مدرسه مثل الان «مامرو» گیج بازی دربیارین و مثل خنگا منگ باشین، مشته رو خوردین!» همه انگار که ترسیده باشند، با صدای آرامی جواب دادند: «بله…» از قدیم، مشت آقای «کندو» به «یک میلیون ولتی» معروف بود و همه از آن می ترسیدند. فقط این طور نبود که یک مشت بزند، مشت را می زد و انگار بخواهد آن را وارد جمجمه ات کند، محکم می چرخاند و فشار می داد، برای همین دردش خیلی زیاد بود.

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.