“فلسفه زندگی زناشویی” اثری است از “اونوره دو بالزاک” که دومین کتاب وی پیرامون مساله ی ازدواج به حساب می آید.
بالزاک در کتاب دوم خود ، مشکلات به ظاهر کوچک زندگی یک زوج متاهل را متصور شده است. زوج متأهلی که داستانی را به همراه گروهی از شخصیت های فرعی ایجاد می کنند. در حالی که “فلسفه زندگی زناشویی”، یک رمان محسوب نمی شود اما مجموعه ای سرگرم کننده از حوادث در زندگی زناشویی است که هم از نظر زن و هم از نظر شوهر بیان می شود.
این کتاب درباره آزمایشات زندگی زناشویی است. نیمه ی اول کتاب از دیدگاه مردی است که آدولف نامیده می شود و نیمه ی دوم کتاب به دیدگاه کارولین، همسر او، در مجموعه ای از نامه ها و مکالمات بین دو زن که دوست هم هستند اختصاص دارد و از این جهت کتاب از تعادل بسیار خوبی برخوردار است.
این داستان طنزآمیز از نبرد جنسیت ها برای آدولف فقیر، شوهری است که به شدت تلاش می کند همسرش کارولین را کنترل کند و هر بار به طرز فجیعی شکست می خورد.
کارولین و دوستش استفانی از یک مدرسه ی شبانه روزی، در بالکن یک مراسم با دوستی مذکر صحبت می کنند. هر دوی آن ها به تازگی ازدواج کرده اند و استفانی ظاهرا با یک جنتلمن ایده آل به نام آرماند، پیوند زناشویی بسته است.
“اونوره دو بالزاک” در قرن 19 زندگی کرد و کتاب “فلسفه زندگی زناشویی” را نوشت، اما ازدواج تا همین امروز هم همان گونه است و لذت بردن از ماجراهای این زوج، آدولف و کارولین، در اتفافات ریز و درشت ازدواج آن ها، خوانشی فوق العاده است.
بالزاک در کتاب دوم خود ، مشکلات به ظاهر کوچک زندگی یک زوج متاهل را متصور شده است. زوج متأهلی که داستانی را به همراه گروهی از شخصیت های فرعی ایجاد می کنند. در حالی که “فلسفه زندگی زناشویی”، یک رمان محسوب نمی شود اما مجموعه ای سرگرم کننده از حوادث در زندگی زناشویی است که هم از نظر زن و هم از نظر شوهر بیان می شود.
این کتاب درباره آزمایشات زندگی زناشویی است. نیمه ی اول کتاب از دیدگاه مردی است که آدولف نامیده می شود و نیمه ی دوم کتاب به دیدگاه کارولین، همسر او، در مجموعه ای از نامه ها و مکالمات بین دو زن که دوست هم هستند اختصاص دارد و از این جهت کتاب از تعادل بسیار خوبی برخوردار است.
این داستان طنزآمیز از نبرد جنسیت ها برای آدولف فقیر، شوهری است که به شدت تلاش می کند همسرش کارولین را کنترل کند و هر بار به طرز فجیعی شکست می خورد.
کارولین و دوستش استفانی از یک مدرسه ی شبانه روزی، در بالکن یک مراسم با دوستی مذکر صحبت می کنند. هر دوی آن ها به تازگی ازدواج کرده اند و استفانی ظاهرا با یک جنتلمن ایده آل به نام آرماند، پیوند زناشویی بسته است.
“اونوره دو بالزاک” در قرن 19 زندگی کرد و کتاب “فلسفه زندگی زناشویی” را نوشت، اما ازدواج تا همین امروز هم همان گونه است و لذت بردن از ماجراهای این زوج، آدولف و کارولین، در اتفافات ریز و درشت ازدواج آن ها، خوانشی فوق العاده است.
تحریرهایی موجز از کتاب فلسفه زندگی زناشویی
پس از رسیدن به سطح مشخصی در عرض یا طول جغرافیایی در اقیانوس زندگی زناشویی، دردی مزمن و متناوب که کمی هم به دندان درد شبیه است، نمایان می شود…
به گمانم همین جا جلو مرا بگیرید و بگویید: «چطور می توان این سطح را در دریای زندگی مشترک بالاتر برد؟ شوهر چطور هنگام کشتیرانی می فهمد که به این نقطه رسیده است؟ آیا می توان مانع اصابت کشتی به صخره شد یا نه؟»
می دانید، نه لزوما پس از ده سال زندگی مشترک، که ممکن است تنها پس از ده ماه به این نقطه برسید. این موضوع به حرکت کشتی، میزان باری که حمل می کند، بادهای موسمی، قدرت جریان آب و به ویژه ترکیب و چیدمان تجهیزات و خدمه کشتی بستگی دارد. اما خب! زندگی زناشویی یک مزیت هم دارد؛ ملوان ها تنها از یک راه می توانند کشف کنند که به نقطه مورد بحث رسیده اند یا نه، در حالی که شوهرها برای فهم این موضوع هزاران راه دارند.
مثال: کارولین، که پیش از این غزال زیبا و جواهر گران بهای شما بود و حالا تبدیل شده فقط به زن شما، هنگام گردش در خیابان بیش از پیش خود را به بازویتان می چسباند یا، برعکس، فکر می کند اگر دست در بازویتان نیندازد، باوقارتر جلوه خواهد کرد؛ یا، به مردهای کم و بیش جوان و کم و بیش خوش لباس توجه می کند، در حالی که سابق بر این هیچ مرد دیگری را نمی دید. حتی زمانی که بلوار سیاه از کلاه های مردانه بود و بیش از هر صدایی، صدای ضربه پوتین های آقایان کف خیابان شنیده می شد؛ یا، زمانی که به خانه می آیید، می گوید: «کسی نیست، موسیو آمده!» در حالی که پیش از این با حالت، نگاه یا لحنی که موجب می شد کسانی که دوستش دارند با خود بگویند: بالاخره یک آدم خوشبخت دیدیم، می گفت: «آه! آدولف است!»
این فریاد از سر شادی زنان در دو حالت شنیده می شود: یکی زمانی که صادقانه رفتار می کنند، دیگری زمانی که با گفتن جمله ای مثل «آه! آدولف است!» قصد ریاکاری و چاپلوسی دارند. وقتی زنتان می گوید: «کسی نیست، موسیو آمده!» به آن معناست که او دیگر تصمیم ندارد مرحمت کرده و نمایش بازی کند؛ یا، اگر دیرتر از ساعت معمول به خانه بیایید (مثلا یازده یا دوازده شب)، زنتان… در حال خروپف کردن است! چه علامت زشتی!…

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.