ادبیات داستانی
کتاب سمفونی مردگان، رمانی نوشته ی عباس معروفی است که نخستین بار در سال 1989 وارد بازار نشر شد.
این رمان که روایتی معاصر از داستان هابیل و قابیل است، در زمان انتشار خود در ایران با تحسین و تمجیدهای گسترده ای رو به رو شد. داستان این اثر در اردبیل و اندکی پس از جنگ جهانی دوم می گذرد. اورهان اورخانی، فردی شناخته شده در شهر، تصمیم می گیرد تا برادر خود را در زمستانی بسیار سرد و بی رحم پیدا کند. در طول این جست و جوی یک روزه، تمام تاریخ خانواده ی اورخانی در بخش هایی سمفونی مانند برای مخاطب آشکار می گردد. مشکلات خانواده ی اورخانی، از نقطه نظرهای متفاوت پدر خانواده و هر یک چهار فرزندش روایت می شوند و همانند آینه ای، جنبه های مختلف زندگی در جامعه ای پدرسالارانه و خفقان آور را بازتاب می دهند؛ جامعه ای که برادر را علیه برادر می شوراند، پدری را به طرد کردن پسر خود و سوزاندن اشعار او تشویق می کند و دختری را مجبور می کند که در ازدواجی شکست خورده باقی بماند.
این رمان که روایتی معاصر از داستان هابیل و قابیل است، در زمان انتشار خود در ایران با تحسین و تمجیدهای گسترده ای رو به رو شد. داستان این اثر در اردبیل و اندکی پس از جنگ جهانی دوم می گذرد. اورهان اورخانی، فردی شناخته شده در شهر، تصمیم می گیرد تا برادر خود را در زمستانی بسیار سرد و بی رحم پیدا کند. در طول این جست و جوی یک روزه، تمام تاریخ خانواده ی اورخانی در بخش هایی سمفونی مانند برای مخاطب آشکار می گردد. مشکلات خانواده ی اورخانی، از نقطه نظرهای متفاوت پدر خانواده و هر یک چهار فرزندش روایت می شوند و همانند آینه ای، جنبه های مختلف زندگی در جامعه ای پدرسالارانه و خفقان آور را بازتاب می دهند؛ جامعه ای که برادر را علیه برادر می شوراند، پدری را به طرد کردن پسر خود و سوزاندن اشعار او تشویق می کند و دختری را مجبور می کند که در ازدواجی شکست خورده باقی بماند.
تحریرهایی موجز از کتاب سمفونی مردگان
A satisfying work.
اثری رضایت بخش
Complete Review
In that sense of desolation lies something austerely grand.
در احساس پریشانی و ویرانگی این داستان، چیزی فوق العاده باشکوه نهفته است.
Financial Times
Vivid yet subtle.
احساس برانگیز و پرظرافت.
Book Depository
خلاصه های کوتاه از کتاب سمفونی مردگان
چه تنهایی عجیبی! پدر خیال می کرد آدم وقتی در حجره ی خودش تنها باشد، تنهاست… نمی دانست که تنهایی را فقط در شلوغی می شود حس کرد.
به قول ایاز با دو دسته نمی شود بحث کرد: با سواد و بی سواد.
مادر هرچه می خواست بگوید می گفت و مثل همیشه به صرافت غذا خوردن و ظرف شستنش می افتاد. و آیدین تا می آمد به پدر فکر کند که انگار همین دیروز با آن جسم کوچک از حجره به خانه بر می گشت، و با آن پاپاخ سیاه و پالتو طوسی رنگ، سنگین سنگین از پله بالا می رفت، ناگاه آن ابهت عجیب و آن حضور ماندنی، در خاطره اش محو می شد و در گورستان قدیمی شهر، زیر خاک به چند تکه استخوان بدل می گشت.
دیدگاهها
پاک‌کردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.