سرگذشت کندوها
Sargozasht-e Kandoo-ha
نویسنده کتاب
جلال آل احمد
ناشر کتاب
انتشارات مجید (به سخن)
مترجم کتاب
ویژگی های سرگذشت کندوها
| کد کتاب : | 54942 |
|
شابک : |
978-9644530821 |
|
قطع : |
رقعی |
|
تعداد صفحه : |
80 |
|
سال انتشار شمسی : |
1400 |
|
نوع جلد : |
شومیز |
|
سری چاپ : |
4 |
|
: |
17 شهریور |
|
نوع کاغذ : |
بالک |
50,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی سرگذشت کندوها
معرفی سرگذشت کندوها
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
آل احمد در این کتاب، دو داستان را به صورت موازی روایت می کند. داستان مردی روستایی به نام علی بک و زنبورهای او. علی بک، مردی راحت طلب و تن پرور است که زنبورداری را یاد می گیرد و با فروش عسل زنبورهایش و با کمترین زحمت ممکن، درآمدی برای خود دست و پا می کند. در دنیای کندو، دسته های مختلف زنبورها همگی در کنار هم، شبانه روز کار و تلاش می کنند تا هدفشان، یعنی تولید عسل را محقق سازند. اما هر بار، دستی از جهان بیرون کندو (که زنبورها نامش را «بلا» گذاشته اند) به آن ها یورش می برد و حاصل تلاش آن ها را غارت می کند. وقتی این «بلا» یک بار دیگر بر کندو نازل می شود و تمام اندوخته ی عسل را با خود می برد، عده ای از زنبورها تصمیم می گیرند که در مقابل ظلم و ستم این نیروی خبیث و متجاوز بایستند. اما همه ی اعضای جامعه ی کندو با پیشنهاد آن عده موافق نیستند.
تحریرهایی موجز از کتاب سرگذشت کندوها
اول باید برایتان بگویم که زنبورها از همان عهد دقیانوس از بلاهایی که بابا آدم سر ننه حوا آورده بود چشمشان ترسیده بود و از کار آدمیزاد پند گرفته بودند و همه کار و زندگیشون رو سپرده بودند دست علیا مخدرات. یعنی دست عمقزی ها و بی بی گیس درازها و خاله خان باجی ها و شاباجی خانم ها و نرینه ها رو فرستاده بودند مرخصی.
دنیا مگه سر تا تهش چقدر هست که این همه جدیش می گیرین. شاباجی خانوم که بزرگتر و سرور ماست همش شیش تا بهار رو دیده. ما که دیگه هیچی. تا بیایی سر بچرخونی بایس تشریفاتت رو ببری. حیف نیست تو این آفتاب طرف عصر جای این که بریم سراغ گل ها، بشینیم تو خونه حرف های کدورت آور به هم بزنیم؟
راستش من از دیروز تا حالا ازین خونه و ازین زندگی بیزاریم گرفته… بایس خونه زندگی مون رو جایی ببریم که نه بلا بتونه سراغش بیاد و نه مورچه بتونه توش رخنه کنه. همین. من همه ی فکرامو کردم. چاره ای نداریم غیر از این که کوچ کنیم و بریم. تا وقتی ما توی این سولدونی ها دست روی دست بذاریم و بشینیم، هم بلا هست، هم گشنگی، هم نکبت مورچه ها.

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.