زوال
The Fall
نویسنده کتاب
بتنی گریفین
ناشر کتاب
انتشارات پیدایش
مترجم کتاب
آنیتا یارمحمدی
ویژگی های زوال
| کد کتاب : | 44351 |
|
مترجم : |
آنیتا یارمحمدی |
|
شابک : |
978-6002964380 |
|
قطع : |
رقعی |
|
تعداد صفحه : |
396 |
|
سال انتشار شمسی : |
1401 |
|
سال انتشار میلادی : |
2014 |
|
نوع جلد : |
شومیز |
|
سری چاپ : |
5 |
|
: |
6 آذر |
375,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی زوال
معرفی زوال
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
تحریرهایی موجز از کتاب زوال
Replete with surprises around every shadowy corner.
سرشار از غافلگیری در هر گوشه و کنار تاریک.
Kirkus Reviews
It will inspire readers to run to the shelves to find it and see what happens or what is different in Poe’s original short story.
این کتاب، مخاطبین را ترغیب می کند که مشتاقانه به سراغ داستان کوتاه اصلی «پو» بروند تا ببیند چه اتفاقاتی در آن رخ می دهد یا چه تفاوت هایی در آن وجود دارد.
School Library Journal
A whole new point of view on a timeless classic.
نقطه نظری کاملا جدید برای یک اثر کلاسیک جاودان.
Barnes & Noble
خلاصه های کوتاه از کتاب زوال
اما یک چیز دیگر هم سر جایش نیست، این که سعی می کنم تکان بخورم و با این که ظاهرا فلج نشده ام، دست هایم به تنم چسبیده. ذهنم کند شده و وحشت رفته رفته فرا مرا می گیرد. دست و پا می زنم، به چپ می چرخم و یک بازو را رها می کنم.
دست لرزانم بالا می رود. هنوز چند سانت بالاتر نرفته که به سنگی سرد می خورد. پلک می زنم. نوک مژه هایم به پوستم می خورند و دوباره سر جایشان برمی گردند، که یعنی چشم هایم باز هستند.
تاریکی راکد و فشرده، آنقدر غلیظ است که نمی توانم دست لرزانم را ببینم، حتی وقتی بازویم را خم می کنم و انگشت هایم را روی چشم راست، و بعد چپ فشار می دهم-آرام، خیلی آرام-تا خیالم جمع شود هر دو سرجایشان هستند و از کاسه درنیامده اند. چشم هایم سالمند اما وقتی متوجه شکل زندانم می شوم، خاطرجمعی ام به سرعت از بین می رود.
تاریکی راکد و فشرده، آنقدر غلیظ است که نمی توانم دست لرزانم را ببینم، حتی وقتی بازویم را خم می کنم و انگشت هایم را روی چشم راست، و بعد چپ فشار می دهم-آرام، خیلی آرام-تا خیالم جمع شود هر دو سرجایشان هستند و از کاسه درنیامده اند. چشم هایم سالمند اما وقتی متوجه شکل زندانم می شوم، خاطرجمعی ام به سرعت از بین می رود.

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.