نویسنده کتاب

بتنی گریفین

ناشر کتاب

انتشارات پیدایش

مترجم کتاب

آنیتا یارمحمدی

ویژگی های زوال

















کد کتاب : 44351

مترجم
:


آنیتا یارمحمدی



شابک
:

978-6002964380

قطع
:

رقعی

تعداد صفحه
:

396

سال انتشار شمسی
:

1401

سال انتشار میلادی
:

2014

نوع جلد
:

شومیز

سری چاپ
:

5


:

6 آذر

375,000 تومان

در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ می‌گردد.

نحوه ارسال

بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”

معرفی زوال

به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما می‌توانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.

کتاب «زوال» رمانی نوشته «بتنی گریفین» است که نخستین بار در سال 2014 وارد بازار نشر شد. «گریفین» در این کتاب، پرداختی متفاوت را به داستان «زوال خاندان آشر» اثر «ادگار الن پو» ارائه می کند. «مدلین» و برادرش «رودریک» به خاندان «آشر» تعلق دارند—خانواده ای کهن که نفرین شده اند تا در میان دیوارهای تسخیر شده «عمارت آشر» زندگی کنند و بمیرند. «مدلین» احساس می کند که می تواند عواطف عمارت را درک کند و مدت ها است که اطمینان دارد این عمارت از او محافظت می کند. با این حال، «مدلین» نیز درست مانند مادرش پیش از او، با تجربه هایی تاریک مواجه می شود. عمارت هر کاری که می تواند، انجام می دهد تا از رفتن «مدلین» جلوگیری کند. اکنون که برادرش در مدرسه است و فقط پزشکانی نه چندان خوش‌قلب در کنارش مانده اند، «مدلین» باید به نقشه ای برای فرار فکر کند—پیش از این که عمارت به هدفش برسد و او را برای همیشه اسیر نگه دارد.

تحریرهایی موجز از کتاب زوال

Replete with surprises around every shadowy corner.

سرشار از غافلگیری در هر گوشه و کنار تاریک.

Kirkus Reviews

It will inspire readers to run to the shelves to find it and see what happens or what is different in Poe’s original short story.

این کتاب، مخاطبین را ترغیب می کند که مشتاقانه به سراغ داستان کوتاه اصلی «پو» بروند تا ببیند چه اتفاقاتی در آن رخ می دهد یا چه تفاوت هایی در آن وجود دارد.

School Library Journal

A whole new point of view on a timeless classic.

نقطه نظری کاملا جدید برای یک اثر کلاسیک جاودان.

Barnes & Noble

خلاصه های کوتاه از کتاب زوال

اما یک چیز دیگر هم سر جایش نیست، این که سعی می کنم تکان بخورم و با این که ظاهرا فلج نشده ام، دست هایم به تنم چسبیده. ذهنم کند شده و وحشت رفته رفته فرا مرا می گیرد. دست و پا می زنم، به چپ می چرخم و یک بازو را رها می کنم.

دست لرزانم بالا می رود. هنوز چند سانت بالاتر نرفته که به سنگی سرد می خورد. پلک می زنم. نوک مژه هایم به پوستم می خورند و دوباره سر جایشان برمی گردند، که یعنی چشم هایم باز هستند.

تاریکی راکد و فشرده، آنقدر غلیظ است که نمی توانم دست لرزانم را ببینم، حتی وقتی بازویم را خم می کنم و انگشت هایم را روی چشم راست، و بعد چپ فشار می دهم-آرام، خیلی آرام-تا خیالم جمع شود هر دو سرجایشان هستند و از کاسه درنیامده اند. چشم هایم سالمند اما وقتی متوجه شکل زندانم می شوم، خاطرجمعی ام به سرعت از بین می رود.

تاریکی راکد و فشرده، آنقدر غلیظ است که نمی توانم دست لرزانم را ببینم، حتی وقتی بازویم را خم می کنم و انگشت هایم را روی چشم راست، و بعد چپ فشار می دهم-آرام، خیلی آرام-تا خیالم جمع شود هر دو سرجایشان هستند و از کاسه درنیامده اند. چشم هایم سالمند اما وقتی متوجه شکل زندانم می شوم، خاطرجمعی ام به سرعت از بین می رود.

نظرات
0 بررسی
0
0
0
0
0

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “زوال”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محصولات جدید در بوک از ما