کتاب خداحافظ کلومبوس، مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی فیلیپ راث است که اولین بار در سال 1959 منتشر شد. داستان خداحافظ کلومبوس، ماجرای مردی به نام نیل کلاگمن و زنی زیبا و زنده دل به نام برندا پتیمکین را روایت می کند. این دو شخصیت در تعطیلات تابستانی با هم آشنا می شوند و به رابطه ای پا می گذارند که طبقات اجتماعی، و شک و تردید، حتی بیشتر از عشق در آن نقش ایفا می کنند. در کنار این رمان کوتاه، پنج داستان دیگر گنجانده شده که طیف وسیعی از شرایط و زندگی ها را شامل می شوند و از مشکلات و چالش های میان والدین و فرزندان، و دوستان و همسایگان در مناطق روستایی و حومه ی شهرهای آمریکا پرده برمی دارند.
تحریرهایی موجز از کتاب خداحافظ کلمبوس
Superior, startling, incandescently alive.
ممتاز، خیره کننده و به شکل درخشانی زنده.
The New Yorker
A masterpiece.
یک شاهکار.
Newsweek
Highly recommended.
به شدت توصیه می شود.
Library Journal
خلاصه های کوتاه از کتاب خداحافظ کلمبوس
وقتی به بیرون از نوآرک راندم و از ایروینگتون و چهارراه آهن و کلبه های سوزن بانان، لامبریاردز، لبنیاتی ملکه و پارکینگ ماشین های قراضه گذشتم، شب رو به خنکی می رفت. در حقیقت انگار حومه ی نوآرک که در ارتفاعی پنجاه و پنج متری ساخته شده بود، به بهشت هم نزدیک تر بود، چون خورشید در آنجا بزرگ تر، پایین تر و گردتر بود.
خیلی زود در مسیری افتادم که از کنار محوطه بزرگ چمنی می گذشت که خودبه خود آب پاشی می شدند و خانه هایی که هیچ کس بر سکوی ورودی آن ننشسته بود چون کسانی که داخل خانه ها بودند، حاضر نبودند نوع زندگی شان را با کسانی که بیرون بودند، قسمت کنند و حتی میزان رطوبتی که قرار بود بر پوست شان بنشیند را هم تنظیم می کردند. تازه ساعت هشت بود و نمی خواستم زود برسم، بنابراین در خیابان هایی دور زدم که اسم شان مانند کالج های شرقی بود انگار سال ها پیش وقتی مسئولان شهر آن ها را نامگذاری می کردند، برای سرنوشت بچه های این شهر هم تصمیم می گرفتند.
امیدوارم زن عمو با یخچال خالی بمیرد چون اگر پنیرش کپک بزند و یا پرتقال های نافی اش در یخچال پلاسیده شوند، همه ی ابدیت را بر سر بقیه ی مردگان خراب می کند.

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.