کانادا
Canada
نویسنده کتاب
ریچارد فورد
ناشر کتاب
انتشارات روزگار
مترجم کتاب
آرش خوش صفا
ویژگی های کانادا
| کد کتاب : | 2228 |
|
مترجم : |
آرش خوش صفا |
|
شابک : |
978-964-374-733-6 |
|
قطع : |
رقعی |
|
تعداد صفحه : |
507 |
|
سال انتشار شمسی : |
1396 |
|
سال انتشار میلادی : |
2012 |
|
نوع جلد : |
شومیز |
|
سری چاپ : |
1 |
|
: |
28 آبان |
324,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی کانادا
معرفی کانادا
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
تحریرهایی موجز از کتاب کانادا
A powerful and unforgettable tale.
داستانی قدرتمند و فراموش نشدنی.
Barnes & Noble
A mesmerizing story driven by authentic characters.
داستانی مسحورکننده با شخصیت هایی قابل باور.
The New York Times Book Review
A masterpiece from one of the greatest American writers.
شاهکاری از یکی از برجسته ترین نویسندگان آمریکا.
Amazon
خلاصه های کوتاه از کتاب کانادا
پدر و مادر ما جزو آن دو نفری از جمعیت جهان به شمار می آمدند که هر کاری از آن ها برمی آمد جز سرقت از بانک. به هیچ وجه آدم های عجیب و غریبی به نظر نمی رسیدند؛ هیچ چیزشان شبیه تبهکارها نبود. هیچکس فکرش را هم نمی کرد که به چنان سرنوشتی دچار شوند. آدم هایی بسیار معمولی بودند. هر چند ماجرای سرقت بانک، هر دویشان را کمی از این معمولی بودن دور کرد.
پدرم، بو پارسونز، متولد 1923 در بخش روستایی منطقه مارنگو در آلاباما بود و از بس عجله داشت در سال 1939 مدرسه را رها کرد و به لشگر هوایی ارتش که بعدها با تغییر نام به نیروی هوایی ارتش تبدیل شد، پیوست. وارد دموپولیس شد، در راندولف، در نزدیکی های سن آنتونیو، آموزش دید و مدت ها تلاش خود برای کسب درجه ی خلبانی را ادامه داد، اما از آنجایی که استعداد چندانی از او دیده نشد، او را تنها به عنوان راهبر بمب افکن پذیرفتند. او معمولا با بمب افکن های میشل نیمه سبک B-25 پرواز می کرد که بیشتر در فیلیپین و بعدها در اوساکا مشغول انجام وظیفه ویران سازی اراضی – عوامل دشمن و مردم بیچاره – بود.
چشمان فندقی رنگ تر و فرزش همیشه در هر اتاقی که بود دنبال کسی می گشت تا توجهش را به خود جلب کند – که عموما من و خواهرم بودیم که مورد جست و جوی آن یک جفت چشم قرار می گرفتیم. پدرم خوب بلد بود به سبک و لهجه ی جنوبی ها جوک های چرند پرند تعریف کند، با ورق و چیزهای دیگر شعبده بازی می کرد، او حتی می توانست شست دستش را جدا کند و دوباره برش گرداند سر جایش یا یک دستمال پارچه ای را غیب و دوباره ظاهر کند.

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.