کاترین منسفیلد داستان کوتاه را ذوب کرد و بسیاری از قواعد ظاهری آن را از میان برد. او مقدمه ها را حذف کرد، یعنی روش های دست وپاگیری که موانع پیش پای داستان نویس هستند. منسفیلد راه میان بر را انتخاب کرد، راهی که در ابتدا برای خوانندگان داستان هایش بی نظم و پریشان کننده به نظر می آمد، اما در حقیقت راه درست بود…. منسفیلد متوجه شد یک یا دو سطر صحبت روزمره می تواند جایگزین یک پاراگراف کامل توضیح و توصیف و روایت باشد. همچنین دریافت که چطور یک جمله ی گفتاری می تواند بیانگر مکنونات ذهنی گوینده باشد، یعنی معنای واقعی جمله که به نحوی مسخره، شاعرانه یا عجیب با آنچه گوینده بر زبان آورده تفاوت دارد.
تحریرهایی موجز از کتاب یک فنجان چای
ناگهان وحشت زده از خواب می پرد. چه اتفاقی افتاده؟ اتفاق وحشتناکی افتاده. نه… هیچ اتفاقی نیفتاده. این فقط باد است که خانه را تکان می دهد، پنجره ها را به صدا درمی آورد، یک تکه آهن را دنگ دنگ می کوبد به پشت بام و تخت او را می لرزاند. برگ درخت ها جلو پنجره اش تاب می خورند، به هوا می روند و دور می شوند. توی خیابان یک روزنامه ی درسته در هوا تکان تکان می خورد، مثل بادبادکی که گم شده باشد، و می افتد پایین و گیر می کند به نوک یک درخت کاج. هوا سرد است. تابستان تمام شده، پاییز از راه رسیده و همه چیز زشت است. گاری ها تلق تلق کنان و تکان تکان خوران می گذرند. دو مرد چینی شلنگ انداز می روند، با یوغ هایی چوبی که سبدهای سبزیجات را می کشند. موهای دم اسبی و بلوزهای آبی رنگشان در باد پرواز می کند. سگ سفیدی روی سه پایش ایستاده و جلو دروازه ی خانه زوزه می کشد. تمام شد! چه چیزی تمام شد؟ آه، همه چیز! و او با دست های لرزان شروع می کند به بافتن موهایش. جرئت ندارد به آینه نگاه کند. توی راهرو، مادر دارد با مادربزرگ حرف می زند.

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.