گرگ های کالا

تحریرهایی موجز از کتاب گرگ های کالا

It will surely keep readers in awe.

این اثر بدون تردید مخاطبین را در شگفتی نگه خواهد داشت.

Publishers Weekly

A sprawling, eventful tale of demons, monsters, narrow escapes, and magic portals.

داستانی وسیع و پرحادثه درباره اهریمنان، هیولاها، فرارهای نامطمئن، و پرتال های جادویی.

New York Times

Brilliant in technique and ability.

درخشان در تکنیک و مهارت.

Denver Post

خلاصه های کوتاه از کتاب گرگ های کالا

زن عریان، دست را دراز کرد و قورباغه ای بزرگ برداشت. آن را فشرد، دل و روده اش را بیرون ریخت، یک عالمه تخم بین انگشتانش چسبیدند. سر آن ترکید. سپس آن را به طرف دهانش برد و در حالی که پاهای عقب قورباغه هنوز حرکت می کردند، حریصانه و با ولع، آن را خورد.

بعد خنده بدی کرد. انگار که جوک بامزه ای بوده. او خودش را چندین بار به اسم «میا» معرفی کرد (درست مثل شب های گذشته)، نامی که «رولند» از زندگی قبلی خود در وطنش «گیلاد» به خوبی می شناخت. «میا» یعنی مادر، و نام مقدسی بود. زن دو بار گوشه های دامن نامرئی خود را بالا داد و برای آن جمع نامرئی، تعظیم و احترام کرد.

زن دوباره به حاشیه باتلاق برگشت و ده دقیقه بی حرکت آنجا ماند. جغد شوم، دوباره فریاد تمسخرآمیز خود را سر داد. هووووووو! و ماه انگار در جواب جیغ او بود که لحظه ای از پشت ابرها به بیرون سرک کشید، و همان هنگام، در روشنایی ماه، حیوانی کوچک که مخفی شده بود، نمایان گشت. سعی کرد با پرش از کنار زن فرار کند، ولی زن بلافاصله او را در مشتش به دام انداخت.