کتاب یادداشتهای یک دیوانه
و هفت قصه دیگر
The Diary of a Madman and Other Stories
نویسنده کتاب
نیکلای گوگول
ناشر کتاب
انتشارات نشر نی
مترجم کتاب
خشایار دیهیمی
ویژگی های کتاب یادداشتهای یک دیوانه
کد کتاب:
2138
شابک:
978-964-312-597-4
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
304
سال انتشار شمسی:
1404
سال انتشار میلادی:
1835
نوع جلد:
شومیز
سری چاپ:
27
280,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی کتاب یادداشتهای یک دیوانه
معرفی کتاب یادداشتهای یک دیوانه
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
نقد و بررسی کتاب یادداشتهای یک دیوانه
درباره نویسنده کتاب نیکلای گوگول
ویژگی های کتاب یادداشتهای یک دیوانه
- نیکلای گوگول از نویسندگان پرفروش روسیه

گفت و شنودهایی درباره کتاب یادداشتهای یک دیوانه
گوگول بزرگترین هنرمندی است که روسیه تا به حال پرورش داده است.
ترکیبی ویژه از کمدی، تفاسیر اجتماعی و فانتزی.
کاوشی سرگرم کننده اما تشویش آور درباره ی جنون.
خلاصه هایی از کتاب یادداشتهای یک دیوانه
لعنت! بیش از این دیگر نمی توانم تحمل کنم… همیشه اشراف زاده ها یا ژنرال ها. تمام چیزهای خوب این دنیا همیشه نصیب اشراف زاده ها یا ژنرال ها می شود. مردم طبقه ی ما به زحمت مایه ی دلخوشی کوچکی فراهم می کنند و درست هنگامی که می خواهند از این شادی نصیب ببرند، یک اشراف زاده یا ژنرال از راه می رسد و این شادی کوچک را هم از دستشان می قاپد. به جهنم! دوست داشتم یک ژنرال بودم، نه فقط به خاطر تصاحب سوفی و بقیه قضایا، بلکه دوست دارم ببینم که این آقایان با تمام لطیفه های درباری شان دنبال من چهار دست و پا می خزند.
بلوار نیفسکی همه ی روز را به فریب و نیرنگ مشغول است، اما بدتر از همه شب هاست، آن زمانی که تاریکی همچون فرشی بر آن گسترده می شود و تنها دیوارهای زرد و سفید ساختمان ها قابل تشخیص اند، زمانی که همه ی شهر، تیمارستانی از هیاهو و نور می شود، زمانی که ده ها هزار کالسکه از پل ها عبور می کنند، کالسکه چی ها فریاد می زنند و اسب ها را هی می کنند و زمانی که شیطان خودش بیرون می خزد و چراغ های خیابان را روشن می کند، تنها بدین منظور که همه چیز را با جلوه ای دگرگونه به نمایش درآورد.
سرگرد کاوالیوف برای گرفتن پستی مناسب شأنش به پترزبورگ آمده بود. اگر خوش شانسی می آورد، می توانست معاونت یک اداره ی دولتی را به دست آورد، اما اگر چنین توفیقی نصیبش نمی شد، شغلی نظیر منشی وزارتخانه در یکی از ادارات مهم دولتی به او واگذار می شد. سرگرد کاوالیوف بی میل نبود ازدواج کند، اما فقط با کسی که حداقل دویست هزار روبل جهیزیه داشته باشد. حال خواننده می تواند تصور کند که احساس این مرد، وقتی به جای دماغی زیبا و با اندازه کاملا طبیعی چیزی جز سطحی صاف و غیر طبیعی ندید، چه بود.
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.