کتاب هدیه نهایی
برای رسیدن به ارثیه ای هنگفت چه کارهایی حاضرید انجام دهید؟
The Ultimate Gift
نویسنده کتاب
جیم استوال
ناشر کتاب
انتشارات هامون
مترجم کتاب
محمدرضا آل یاسین
ویژگی های کتاب هدیه نهایی
کد کتاب:
55504
شابک:
978-2000341093
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
168
سال انتشار شمسی:
1391
سال انتشار میلادی:
1991
نوع جلد:
شومیز
سری چاپ:
1
100,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی کتاب هدیه نهایی
معرفی کتاب هدیه نهایی
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
نقد و بررسی کتاب هدیه نهایی
درباره نویسنده کتاب جیم استوال
استیو فوربز، رئیس و مدیرعامل مجله فوربس می گوید: “جیم استووال یکی از خارق العاده ترین مردان عصر ما است.”
کمیته فرصت های مساعد رئیس جمهور به دلیل فعالیت خود در زمینه دسترسی تلویزیون به 13 میلیون نابینا و کم بینا در کشور ما، جیم استووال را به عنوان کارآفرین سال انتخاب کرد. او همچنین به عنوان بشردوستانه بین المللی سال انتخاب شد.

خلاصه هایی از کتاب هدیه نهایی
در هشتاد سالگی و پنجاهمین سال حرفۀ وکالتم سفر پرماجرایی را آغاز کردم که زندگیم را برای همیشه متحول کرد. دفتر من در بالاترین طبقۀ برجی بزرگ در معتبرترین بخش بوستون قرار دارد. بر روی پلاک برنجی روی درب آن نوشته شده: «دفتر خدمات حقوقی هامیلتون، هامیلتون و هامیلتون» من، تئودور هامیلتون و پسر و نوه ام بقیۀ هامیلتونها در این موسسه هستند. مدعی نیستم که ما اعضای معتبرترین موسسه خدمات حقوقی در بوستون هستیم. اما اگر کسی این صفت را برازنده ما بداند آن را نفی نمی کنیم. روزی هنگام نوشیدن قهوه در دفترم در بحر تأمل و تعمق فرو رفته و خاطرات دوران تحصیل در دانشکده حقوق را در ذهن مرور می کردم؛ به تقدیرنامه ها و عکسهایی که پشت ویترین دفترم قرار داشت خیره شده بودم و از این که با افراد برجسته از جمله پنج تن از روسای جمهور اسبق عکس گرفته بودم به خود می بالیدم. به قفسه های کتاب که از کف تا سقف اتاق امتداد داشت و مملو از کتابهای قدیمی جلد چرمی بود، و نیز به فرش گرانقیمت ایرانی و مبل چرم کلاسیک که بر روی آن نشسته بودم می نگریستم که ناگهان تلفن روی میزم زنگ زد. پس از برداشتن گوشی صدای آشنا و قابل اتکای مارگارت هستینگز را شنیدم که گفت: «قربان، باید مطلبی را با شما در میان گذارم» از آنجایی که من و مارگارت بیش از چهل سال با یکدیگر کار می کردیم از لحن صدایش دریافتم که قصد دارد مطلبی جدّی و ناگواری را با من در میان نهد. بی درنگ گفتم: «بفرمایید لطفا» خانم هستینگز به سرعت وارد شد و پس از اطمینان از بسته شدن در پشت سرش رو به روی میزم نشست. اما بر خلاف همیشه سالنامه، اوراق نامه نگاری و یا سندی در اختیار نداشت.
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.