کتاب مرگ کسب و کار من است
Death Is My Trade
نویسنده کتاب
روبر مرل
ناشر کتاب
انتشارات نگاه
مترجم کتاب
احمد شاملو
ویژگی های کتاب مرگ کسب و کار من است
کد کتاب:
1345
شابک:
978-964-6174-31-3
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
464
سال انتشار شمسی:
1404
سال انتشار میلادی:
1952
نوع جلد:
شومیز
سری چاپ:
18
555,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی کتاب مرگ کسب و کار من است
معرفی کتاب مرگ کسب و کار من است
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
نقد و بررسی کتاب مرگ کسب و کار من است
داستان این رمان در سال 1913 و در زمان سیزده سالگی رودولف لانگ آغاز می شود. پدر و مادرش او را به شکلی افراطی تحت تعلیم آموزه های مسیحیت کاتولیک قرار می دهند که به هیچ وجه دلخواه و مطلوب رودولف نیست. پدر رودولف، که شخصیتی بی ثبات است و با پسرش رابطه ای خشک و نه چندان صمیمانه دارد، می خواهد که او یک کشیش شود. اما رودولف لانگ در پانزده سالگی به ارتش می پیوندد و پس از سال ها، به سِمت فرماندهی اردوگاه آشویتس در سال 1943 دست می یابد. آشویتس که در ابتدا اردوگاه کار اجباری است اما پس از مدتی به اردوگاهِ نیستی تبدیل می شود، جایی است که فرآیند آهسته ی ساخت «کارخانه ای برای مرگ» در آن به وقوع می پیوندد. لانگ خیلی سخت کار می کند تا به هدف خود برسد: کشتن هر چه بیشتر دشمنان و خلاص شدن از شر جسدها به بهترین شکل ممکن.
درباره نویسنده کتاب روبر مرل
ویژگی های کتاب مرگ کسب و کار من است
- از رمان های کلاسیک فرانسه
- فیلمی بر اساس این کتاب در سال 1977 ساخته شده است.

گفت و شنودهایی درباره کتاب مرگ کسب و کار من است
رمانی درخشان.
یک تصویر روانشناسانه ی جذاب.
گیرا
خلاصه هایی از کتاب مرگ کسب و کار من است
هیتلر همیشه در توجیه هر جنایت دیگر می گفت: «فکرش راهم نکنید آقایان. این هم جزئی از اقدامات دولت است در جهت چهارمیخه کردن قدرت قانونی حکومت. وانگهی چه کسی دیده است کسی از پیروزمندان حساب پس بکشد؟» «نمی شد لاقل دور زن ها را خط کشید؟» «از قضا درست زن ها هستند که باید از میان برشان داشت. چطور می شود نژادی را برانداخت اگر قرار باشد ماده هاشان را حفظ کرد؟»
چه حماقتی! «افرادم رادوست دارم!» این هم از آن احساسات احمقانه شان است. من افرادم را دوست ندارم بلکه مواظبشانم. این دو تا با هم فرق دارند. از آن ها مواظبت می کنم چون افراد سواره نظامند و من هم افسر سواره نظامم و آلمان به سواره نظام احتیاج دارد. همین و بس!
یک بار، در فرصتی که پیش آمد، دادستان فریاد زد: «شما سه میلیون و نیم انسان را کشته اید!» من اجازه ی صحبت گرفتم و گفتم: «معذرت می خواهم، دو میلیون و نیم نفر بیشتر نبوده.» سر و صداهایی از همه جای تالار بلند شد و دادستان فریاد کشید که من باید از این همه وقاحت خجالت بکشم. در حالی که من جز تصحیح یک رقم نادرست، کاری نکرده بودم.
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.