کتاب « قاضی و جلادش »، رمان مدرن کاراگاهی به قلم درخشان “فریدریش دورنمات” است که اسرارآمیز بودن سبک نوشته هایش ، یاد آور آثار “آلن روبه گریلت” است و داستان های علمی تخیلی پست مدرن “پاول استر” و دیگر رمان نویس های معاصر “نئو نوآر” را به خاطر می آورد. این کتاب داستان بازرس برلاخ را دنبال می کند که بین دنیاهایی حرکت می کند که به نظر می رسد تمایز بین جرم و عدالت از بین رفته است. قهرمان کتاب « قاضی و جلادش» از “فریدریش دورنمات” بازرسی پیر است که روزهای آخر عمر خود را می گذراند. او رئیس مامور جوانی است، که به قتل می رسد و داستان در مسیر تحقیقات این قتل ادامه می یابد. با وجود اینکه برلاخ ظاهری قهرمانانه ندارد اما ماموری کارکشته است که در ضمن، رییس مامور کشته شده یعنی اشمید که یکی از بهترین افسرهای او بود، نیز می باشد. در ادامه ی داستان، برلاخ از دستگیر کردن یک قاتل به منظور دست داشتن او در قتل یک جنایتکار که از او زیرک تر بوده است، چشم پوشی می کند و در سوء ظنی ، با چک کردن کلینیک یک پزشک سابق نازی، او را به امید وادار کردن وی برای لو دادن خود تعقیب می کند. نتیجه ی کار، دو واقعه ی هیجان انگیز است که فلسفه ی وجودی و ژانر کارآگاهی را به همگرایی خیره کننده می رساند. رمان « قاضی و جلادش » به قلم “فریدریش دورنمات” را می توان به عنوان این گزاره هم درک کرد که انسان ها زمانی که سرنوشت دیگران را تعیین می کنند قاضی می شوند و وقتی وسیله ای برای دیگران می شوند مزدور می شوند.

متن های خلاصه از کتاب قاضی و جلادش
تو یک سال دیگر وقت زندگی کردن داری و چهل سال بی وقفه تعقیبم کرده ای. این صورت حسابش است. برلاخ، بحث ما، در آن میخانه ی بوگندوی حومه ی شهر توفان، غرق دود غلیظ سیگارهای ترکی، درباره ی چی بود؟ تو می گفتی که عدم کمال انسانی، این واقعیت که ما هیچ وقت نمی تونیم شیوه ی عمل فرد دیگر را با اطمینان پیش بینی کنیم، و این که ما نمی خواهیم در برنامه ریزی هایمان عنصر اتفاق را که همه جا نقش دارد دخالت بدهیم، باعث می شود بیشتر جنایتکارها به ناچار دستشان رو بشود. می گفتی جنایت حماقت است.
می گفتی جنایت، حماقت است، چون غیرممکن است بشود با انسان ها مثل مهره های شطرنج رفتار کرد. من، برخلاف تو، کمتر از از سر اعتقاد و بیشتر برای مخالفت با تو، با اطمینان می گفتم که درست همین بی نظمی روابط انسانی، جنایت را ممکن می کند، و باز به همین دلیل، تعداد بی شماری جنایت نه فقط کیفر نشده اند، بلکه بدون انعکاس هم مانده اند؛ انگار که فقط در ناخوداگاه اتفاق افتاده باشند.
گفت و شنودهایی در مورد کتاب قاضی و جلادش
فریدریش دورنمات (1921-1990)به عنوان نویسنده نمایش نامه های پرسشگر اخلاقی و هوشمندانه ای مانند “بازدید”و “فیزیکدانان” شناخته شده است.در اوایل 1950 او همچنین سه رمان راز آلود مسحور کننده ی کوتاه نوشت که نشریه دانشگاه شیکاگو با ترجمه جدید از آلمانی توسط جوئل آگی در کتابی جلد کاغذی منتشر کرد. در آخر نیز شامل پیش گفتار متفکرانه ی سون بیرکرت می شود ، کسی که استعداد دورنمات را به عنوان سرگرم کننده ای جذاب که می تواند در مسائل اخلاقی پیچیده با قاطعیت و سنگدلی شطرنج سرعتی بازی کند، تحسین می کند . این داستان ها اندک اند اما وزن و بافت کلاسیک دارند.خوانندگان داستان های معمایی باید از نشریه ی دانشگاه شیکاگو برای دوباره زنده کردن این گوهرهای ادبی قدردان باشند .
Washington post
درباره نویسنده کتاب: فریدریش دورنمات
فریدریش دورنمات (Friedrich Dürrenmatt) نمایشنامهنویس و رماننویس برجسته سوئیسی در پنجم ژانویه (15 دی) 1921 در یکی از روستاهای اطراف شهر برن در کشور سوئیس متولد شد. پدر دورنمات کشیشی معتقد و متدین و پدربزرگش شاعری بذلهگو و سرشناس بود که به خاطر شعرهای انتقادآمیز سیاسی که میسرود به او لقب شاعر سیاسی پرخاش جو داده بودند. تأثیر ویژگیهای این دو نفر بر دورنمات بسیار زیاد بود، چنانکه این تأثیر را به آسانی در بیشتر نوشتههای این نمایشنامهنویس شهیر میتوان مشاهده کرد.
دورنمات در 13 سالگی همراه با خانواده راهی پایتخت شد. در این شهر پس از اتمام دوران متوسطه وارد دانشگاه شد و بر اساس تأثیری که از پدر و پدربزرگش گرفته بود در رشته علوم دینی، فلسفه و ادبیات آلمانی به تحصیل پرداخت. پس از تحصیل در رشته ادبیات و فلسفه، چندی در کش و قوس بود که نقاشی را حرفه خود قرار دهد یا نویسندگی را. به زودی حرفه نویسندگی را برگزید، اما نقاشی را هم هرگز کنار نگذاشت. تابلوها و طرحهای او آشکارا نشان میدهد که تئاتر برای او پلی میان نقاشی و ادبیات است. در جوانی، نقد تئاتر و نیز رمانهای جنایی هم مینوشت. پس از چند سال وارد دانشگاه زوریخ شد و در رشته هنر و فلسفه ادامه تحصیل داد. اما پس از مدتی فشار مالی و فضای کلی دانشگاه و پرداختن به ادبیات نمایشی او را از ادامه تحصیل بازداشت. این نویسنده که ثروت پدری نداشت به کار نگارش مشغول شد و کتاب مشکلات تئاتر را به رشته تحریر درآورد. او برای امرار معاش به نوشتن نمایشنامههای رادیویی روی آورد و از این راه پول خوبی به دست آورد، چنانکه موفق شد مشکلات مالی خانواده را که شامل همسر و سه فرزندش میشد از این راه تا حدود زیادی حل کند.
نخستین نمایشنامه دورنمات در سال 1947 با عنوان این نوشته شد عرضه شد. داستان این اثر بر اساس جنگهای قرن 16 میلادی در اروپا به رشته تحریر درآمده بود. دومین نمایشنامه خود را یک سال بعد با عنوان نابینا نوشت. این اثر داستان غمانگیز دوک نابینایی است که با از دست دادن پسر و دخترش که عزیزترین بستگانش هستند، روحش چنان آزار میبیند که احساس میکند در پایان زندگی قرار دارد و عریان در کوچه و خیابان پرسه میزند و به بیان درونیات خود با خداوند میپردازد.
دورنمات در 13 سالگی همراه با خانواده راهی پایتخت شد. در این شهر پس از اتمام دوران متوسطه وارد دانشگاه شد و بر اساس تأثیری که از پدر و پدربزرگش گرفته بود در رشته علوم دینی، فلسفه و ادبیات آلمانی به تحصیل پرداخت. پس از تحصیل در رشته ادبیات و فلسفه، چندی در کش و قوس بود که نقاشی را حرفه خود قرار دهد یا نویسندگی را. به زودی حرفه نویسندگی را برگزید، اما نقاشی را هم هرگز کنار نگذاشت. تابلوها و طرحهای او آشکارا نشان میدهد که تئاتر برای او پلی میان نقاشی و ادبیات است. در جوانی، نقد تئاتر و نیز رمانهای جنایی هم مینوشت. پس از چند سال وارد دانشگاه زوریخ شد و در رشته هنر و فلسفه ادامه تحصیل داد. اما پس از مدتی فشار مالی و فضای کلی دانشگاه و پرداختن به ادبیات نمایشی او را از ادامه تحصیل بازداشت. این نویسنده که ثروت پدری نداشت به کار نگارش مشغول شد و کتاب مشکلات تئاتر را به رشته تحریر درآورد. او برای امرار معاش به نوشتن نمایشنامههای رادیویی روی آورد و از این راه پول خوبی به دست آورد، چنانکه موفق شد مشکلات مالی خانواده را که شامل همسر و سه فرزندش میشد از این راه تا حدود زیادی حل کند.
نخستین نمایشنامه دورنمات در سال 1947 با عنوان این نوشته شد عرضه شد. داستان این اثر بر اساس جنگهای قرن 16 میلادی در اروپا به رشته تحریر درآمده بود. دومین نمایشنامه خود را یک سال بعد با عنوان نابینا نوشت. این اثر داستان غمانگیز دوک نابینایی است که با از دست دادن پسر و دخترش که عزیزترین بستگانش هستند، روحش چنان آزار میبیند که احساس میکند در پایان زندگی قرار دارد و عریان در کوچه و خیابان پرسه میزند و به بیان درونیات خود با خداوند میپردازد.
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.