کتاب عالیه
Aliyeh
نویسنده کتاب
فهیمه رحیمی
ناشر کتاب
انتشارات آوای چکامه
مترجم کتاب
ویژگی های کتاب عالیه
کد کتاب:
19336
شابک:
978-9649630104
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
447
سال انتشار شمسی:
1404
سال انتشار میلادی:
2011
نوع جلد:
شومیز
سری چاپ:
24
550,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی کتاب عالیه
معرفی کتاب عالیه
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
نقد و بررسی کتاب عالیه
“فهیمه رحیمی” که یکی از نویسندگان رکورددار در فروش کتاب پس از انقلاب است، با داشتن هفت اثر پر فروش از نزدیک به 50 کتاب پرفروش این دوره، همواره نشان داده است که به سلیقهی مخاطب ایرانی واقف است و میتواند داستانهای خود را مطابق با این سلیقه، و زیباترین شکل ممکن، به کتابخانهی خوانندگان ایرانی وارد کند.
“عالیه” داستانی است که در معمولترین سطوح زندگی روزمره اتفاق میافتد و در آن، شخصیت اصلی داستان، با رفتن به خانهی عمهاش، اتفاقات جدیدی را تجربه میکند. عمه با گرفتن یک مهمانی در خانهاش، همکاران قدیمیاش را به “عالیه” نقد و بررسی میکند و در این بین ندیمه خانم که یکی از دوستان عمه است، از هدایت میگوید. هدایت برادرزادهی ندیمه خانم است و به تازگی نامزدیاش با دختری به نام عسل به هم خورده است. هدایت در نظر ندیمه خانم، مردی با قلب سنگی است، چرا که حاضر نشد به خاطر نامزدش عسل، دست از گل و گیاههایش بکشد. “عالیه” بعد از آشنایی با دوستان عمه و مشاهدهی علاقهی او به ماندن “عالیه”، همانجا پیش عمه میماند و به تهران بازنمیگردد اما دست روزگار، او را با هدایت آشنا میکند تا “عالیه” خود با تمام وجود، سنگی بودن قلب هدایت را لمس کند.
درباره نویسنده کتاب فهیمه رحیمی

خلاصه هایی از کتاب عالیه
زنگ خانه و لحن زنگ دار مهربانو که گفت آمدم، عالیه را از اتاق بیرون و از بالای پله ها به تماشای تازه واردین کشاند. در همهمه سلام و احوالپرسی و رد و بدل شدن بوسه بر گونه، عالیه مهمانان را ارزیابی می کرد. سن پنجاه سال به بالا. موها رنگ شده. لباس ها اتوکشیده و مدل ها سنگین و متناسب با سن آن ها. کت و دامن تابستانی. رنگ سپید، شکلاتی، نارنجی و بنفش کمرنگ. عالیه در مقابل آینه ایستاد دستی به موهای بلند و مواج خود کشید و از این که آینه جوانی اش را به رخش می کشد خوشحال لبخند زد و به انتظار ایستاد تا توسط عمه به پایین فراخوانده شود. کمی گوش فرا داد هیچ صدایی نشنید از خود پرسید: «یعنی مریخی ها حمله کرده اند؟»
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.