کتاب عاشق آتش فشان
The Volcano Lover
نویسنده کتاب
سوزان سونتاگ
ناشر کتاب
نگاه
مترجم کتاب
فرزانه قوجلو
ویژگی های کتاب عاشق آتش فشان
کد کتاب:
10605
شابک:
9786003761049
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
510
سال انتشار شمسی:
1403
سال انتشار میلادی:
1992
نوع جلد:
شومیز
سری چاپ:
5
525,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی کتاب عاشق آتش فشان
معرفی کتاب عاشق آتش فشان
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
عاشق آتشفشان رمانی است تاریخی به قلم سوزان سانتاگ که زندگی سر ویلیام همیلتون و همسر جوانش، اما همیلتون و سپس دلباختگی اما به لرد نلسون را روایت می کند. سانتاگ این رمان را در اواخر دهه ی چهارم زندگی اش نوشت که در این عرصه نیز برایش شهرت و محبوبیت به همراه آورد.عاشق آتشفشان نه فقط روایتی است از این ماجرای عاشقانه که در گیر و دار جمهوری ناپل می گذرد بلکه سانتاگ در بازگویی رویدادهای تاریخی و نیز روایت شیفتگی سر همیلتون به آتشفشان به کار می گیرد طنزی است زنده و جاندار و بسیار ویژه که از مختصات قلم اوست .

قسمت هایی از کتاب عاشق آتش فشان
اینجا بازار کهنهفروشهاست. ورود مجانی است. ورود برای همه آزاد است. جماعتی شلخته. ناقلاها خوش میگذرانند. چرا داخل میشوی؟ توقع داری چی ببینی؟ من تماشا میکنم. چهارچشمی میپایم که چه اتفاقی در دنیا میافتد. چی باقی میماند. چی را همینطوری به حال خودش ول میکنند. چی دیگر عزیز نیست. چی را باید قربانی کرد. چی بود که کسی فکر کرد برای دیگران جالب است. اما این، اگر قبلا زیر و رویش را وارسی کرده باشند، چرند است. ولی شاید چیز با ارزشی باقی مانده باشد. نه اصلا چیز با ارزشی وجود ندارد. اما چیزی هست که من میخواهم. میخواهم نجاتش بدهم. چیزی که با من حرف میزند. با شیفتگیهای من. با من حرف میزند، از آن حرف میزند. آه…
به ونوسش زل زد. عاقله مرد ادامه داد: «مشکلترین چیزی که الآن وجود داره این نیست که چرا تابلو فروش نرفته (مشکل دور نگه داشتن طلبکارها هم نبود) بلکه مشکل تصمیم برای فروش بود؛ چون من عاشق این تابلو بودم پس میدانستم که باید بفروشمش و تصمیم گرفتم از دستش خلاص بشوم؛ و حالا چون کسی چیزی را نخواست که من ارزشش را میدانستم و برای من باقی مانده باید مثل گذشته دوستش داشته باشم، اما دیگر آن طوری دوستش ندارم، من قمار میکنم. بعد از آن که سعی کردم دوستش نداشته باشم تا بتوانم بفروشمش، دیگر نمیتوانم مثل قبل از آن لذت ببرم، اما حالا که نمیتوانم بفروشمش، مجبورم بار دیگر دوستش داشته باشم. بیرحم ام اگر حس کنم که این اتفاق ناخوشایند زیباییهایش را از بین برده.
این دورنما فاجعهی پیش روی ماست. این اتفاق افتاده بود. چه کسی انتظار این واقعه را میکشید؛ هرگز، هرگز. هیچکس. این بدترین اتفاق است. و اگر بدترین است، پس یگانه است. آنچه حذف میشود، قابل تکرار نیست. بگذارید آن را پشت سر جا بگذاریم. بگذارید بدیمن نباشیم.
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.