کتاب سفر به انتهای شب (جلد سخت)
Journey to the End of the Night
نویسنده کتاب
لویی فردینان سلین
ناشر کتاب
انتشارات جامی(مصدق)
مترجم کتاب
فرهاد غبرایی
ویژگی های کتاب سفر به انتهای شب (جلد سخت)
کد کتاب:
506
شابک:
978-6227345094
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
568
سال انتشار شمسی:
1404
سال انتشار میلادی:
1932
نوع جلد:
جلد سخت
سری چاپ:
10
670,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی کتاب سفر به انتهای شب (جلد سخت)
معرفی کتاب سفر به انتهای شب (جلد سخت)
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
نقد و بررسی کتاب سفر به انتهای شب (جلد سخت)
سفر به انتهای شب، مخاطبین را وارد دنیایی بی رحم و شوکه کننده می کند و پایان عجیب و پیش بینی ناپذیر آن تا مدت ها در ذهن خوانندگان این اثر باقی خواهد ماند.
درباره نویسنده کتاب لویی فردینان سلین
ویژگی های کتاب سفر به انتهای شب (جلد سخت)
- جزو فهرست 100 کتاب قرن لوموند

گفت و شنودهایی درباره کتاب سفر به انتهای شب (جلد سخت)
سلین نشان داد که می توان مفاهیمی را به مخاطب انتقال داد که پیش از این، دست نیافتنی به نظر می رسیدند.
سلین، طراح و نگارگر نثر عصر حاضر است.
این اثر، با طنز سیاه، پوچ گرایی و نثر بی تعارف و طوفانی خود، تعریفی جدید از هنر رمان نویسی ارائه داد.
خلاصه هایی از کتاب سفر به انتهای شب (جلد سخت)
اجداد ما به خوبی خودمان بودند؛ کینه ای، رام، بی عصمت، درب و داغان، ترسو و نامرد، حقا که به خوبی خودمان بودند! ماها عوض نمی شویم؛ نه جوراب مان عوض می شود و نه ارباب هامان، و نه عقایدمان. وقتی هم می شود آنقدر دیر است که به زحمتش نمی ارزد. ما ثابت قدم به دنیا آمده ایم و ثابت قدم هم ریغ رحمت را سر می کشیم؛ سرباز بی جیره و مواجب، قهرمان هایی که سنگ دیگران را به سینه می زنند، بوزینه های ناطقی که از حرف هاشان رنج می برند. ماها آلت دست عالیجناب نکبتیم. او صاحب اختیار ماست. باید هوای کار دستمان باشد که لااقل بشود غذایی بلنبانیم. این که نشد زندگی.
کار با غصه دار شدن به آخر نمی رسد، دوباره باید راهی پیدا کرد که همه قصه را از سر گرفت و به غصه های تازه تری رسید. ولی بگذار دیگران برسند! همه بی آن که بروز بدهند دنبال برگشت جوانی شان هستند! بنازم به این رو! ولی من دیگر برای تحمل کردن آمادگی نداشتم! مسلم بود که موفق نشده ام. من نتوانسته بودم نیت سفت و سختی برای خودم دست و پا کنم. نیتی بسیار زیبا و شکوهمند و بسیار راحت برای مردن.
در این صورت سرتاسر وجودم، شهامت می شد. از سر تا پام شهامت می بارید و زندگی به یک اندیشه متمرکز شهامت بدل می شد، شهامتی که هر چیزی را ممکن می کرد، هر چیزی را به راه می انداخت، همه انسان ها و همه اشیاء زمین و آسمان را. به علاوه، عشق آن قدر قدرتمند می شد که مرگ، وسط عشق و محبت گیر می افتاد و آن تو آن قدر جایش گرم و نرم بود که بی شرف کیفور می شد و بالاخره او هم مثل بقیه به نوایی می رسید. چه خوب می شد! قیامت می شد!
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.