«زن تنها» کتابی نوشته آلبر کامو نویسنده و فیلسوف سرشناس فرانسوی است. این اثر در دسته ادبیات با موضوع زنان تقسیم بندی می شود. این رمان درباره زوجی است که در روزهای تیره رابطه خود به سر می برند. داستان از جایی آغاز می شود که مارسل و ژانین برای سفری کاری با هم به وسیله اتوبوس به الجزایر سفر می کنند. در راه سفر ژانین به طور مداوم تصویری سیاه از شوهرش در افکار خود دارد. زن معتقد است که همسرش بیتفاوت و وابسته به کار شده است و دیگر به نیازهای او توجهی نمی کند. ژانین احساس می کند که مارسل شور و شوقی را که در دوره جوانی با او داشت دیگر ندارد. اما همانطور که ژانین در اتوبوس نسبت به آینده خود با مارسل دچار تردید شده است سربازی فرانسوی-الجزایری که همسفر زوج جوان است به ژانین علاقه مند می شود. زن متوجه نگاه ها و تمایل سرباز به خود شده و این موضوع باعث می شود که ژانین این فکر را در خود تقویت کند که او هنوز هم میتواند برای مردان جذاب باشد. اما در ادامه سفر علاقه سرباز آن طور که ژانین انتظار دارد پیش نمی رود و همین زن را ناراحت و عصبی می کند. زوج جوان شب را در هتلی توقف می کنند و تصمیم می گیرند به بازدید قلعه ای تاریخی در نزدیکی هتل بروند. ژانین از بودن در قلعه هیجان زده است اما مارسل تمایلی برای ماندن در قلعه ندارد و می خواهد زودتر آن جا را ترک کند. پس از بازگشت به هتل، مارسل به خواب می رود اما ژانین که نمی تواند بخوابد تصمیم به ترک هتل می گیرد و به تنهایی به قلعه برمی گردد. حضور ژانین در قلعه باعث شور و هیجانی عمیق در زن می شود و او حس رهایی دارد. ژانین در اطراف قلعه میدود و روی چمن ها دراز می کشد و با تماشای ستاره ها احساس می کند که جان تازه ای گرفته است. زمانی که به هتل برمی گردد مارسل از خواب بیدار شده اما ژانین درباره سفر دوباره به قلعه به مارسل چیزی نمی گوید.

درباره نویسنده کتاب: آلبر کامو
آلبر کامو، زاده ی 7 نوامبر 1913 و درگذشته ی 4 ژانویه 1960، نویسنده، فیلسوف و روزنامه نگار فرانسوی بود. او یکی از نویسندگان بزرگ قرن بیستم و خالق کتاب مشهور بیگانه است.پدرش «لوسین کامو» فرانسوی فقیری بود که در الجزیره برزگری می کرد و در آنجا با زن خدمتکاری که اهل اسپانیا بود ازدواج کرد و صاحب دو فرزند به نام های لوسین (هم نام پدر) و آلبر شد. کودکی کامو در یک زندگی فقیرانه ی طبقه ی کارگری سپری شد. او در تعطیلات تابستانی در برابر دریافت دستمزدی اندک در مغازه ها کار می کرد؛ سپس به آموختن انگلیسی پرداخت و با زبان اسپانیایی آشنا شد، ولی نتیجه ی کار مطلوب نبود. در سال 1930 و با دریافت دیپلم، نخستین گام را به سوی ترقی برداشت. سپس در دسامبر همان سال نخستین نشانه های ابتلاء به بیماری سل در او نمایان شد و به همین خاطر مجبور شد فوتبال را کنار بگذارد، هرچند که تا آخر عمر کوتاهش یک تماشاچی فوتبال باقی ماند.در سال 1935 لیسانس فلسفه را گرفت و در ماه مه سال 1936 پایان نامه ی خود را درباره نویسنده کتاب: ی فلوطین ارائه داد.کامو در 1934 با «سیمون هیه»، دختری جوان، ثروتمند، زیبا و البته معتاد به مرفین ازدواج کرد و دو سال بعد در اثر خیانت هایی از هر دو طرف و با تحمل «تجربه ای دردناک» از هم جدا شدند. ازدواج دوم کامو در 1940 بود و او با فرانسین فور، که یک پیانیست و ریاضی دان بود، ازدواج کرد.در 19 دسامبر 1941 کامو اعدام «گابریل پری» را شاهد بود که این واقعه به قول خودش موجب متبلور شدن حس شورش علیه آلمان ها در او شد. کامو در بعداز ظهر چهارم ژانویه 1960 و در سن 47 سالگی بر اثر سانحه ی تصادف نزدیک سن، در شهر ویل بلویل درگذشت. در جیب کت او یک بلیط قطار استفاده نشده پیدا شد، او ابتدا قرار بود با قطار و به همراه همسر و فرزندانش به سفر برود ولی در آخرین لحظات پیشنهاد دوست ناشرش را برای همراهی پذیرفت تا با خودروی او سفر کند.
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.