نقد و بررسی کتاب رویای آدم مضحک
کتاب رویای آدم مضحک، مجموعه ای از داستان های کوتاه نوشته ی فئودور داستایفسکی است که اولین بار در سال 1877 منتشر شد.
داستان همنام با عنوان کتاب، با سرگردانی راوی در خیابان های سن پترزبورگ آغاز می شود. راوی به این فکر می کند که چطور همیشه «آدمی مضحک» بوده و همچنین، چطور اخیراً فهمیده است که دیگر هیچ چیز واقعاً برایش اهمیتی ندارد. همین افکار باعث می شوند که او به فکر خودکشی بیفتد. سپس مشخص می شود که او ماه ها قبل، تفنگی را به منظور شلیک به سر خود، خریده بوده است. با این وجود، ملاقاتی تصادفی با دختری جوان، باعث می شود که شخصیت اصلی داستان به سفری پا بگذارد که در طول آن، جوانه ای ظریف از عشق به جهان پیرامون و سایر انسان ها در قلب او شکوفا می شود.
داستان همنام با عنوان کتاب، با سرگردانی راوی در خیابان های سن پترزبورگ آغاز می شود. راوی به این فکر می کند که چطور همیشه «آدمی مضحک» بوده و همچنین، چطور اخیراً فهمیده است که دیگر هیچ چیز واقعاً برایش اهمیتی ندارد. همین افکار باعث می شوند که او به فکر خودکشی بیفتد. سپس مشخص می شود که او ماه ها قبل، تفنگی را به منظور شلیک به سر خود، خریده بوده است. با این وجود، ملاقاتی تصادفی با دختری جوان، باعث می شود که شخصیت اصلی داستان به سفری پا بگذارد که در طول آن، جوانه ای ظریف از عشق به جهان پیرامون و سایر انسان ها در قلب او شکوفا می شود.
درباره نویسنده کتاب فئودور داستایفسکی
فئودور میخایلاویچ داستایوفسکی، زاده ی ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ و درگذشته ی ۹ فوریه ی ۱۸۸۱، نویسنده ی مشهور و تأثیرگذار روس بود. پدر داستایفسکی پزشک بود و از اوکراین به مسکو مهاجرت کرده بود و مادرش، دختر یکی از بازرگانان مسکو بود. او در ۱۸۳۴ همراه با برادرش به مدرسه ی شبانه روزی منتقل شدند و سه سال آن جا ماندند. داستایفسکی در پانزده سالگی مادر خود را از دست داد. او در همان سال امتحانات ورودی دانشکده ی مهندسی نظامی را در سن پترزبورگ با موفقیت پشت سر گذاشت و در ژانویه ی ۱۸۳۸ وارد این دانشکده شد. در تابستان ۱۸۳۹ نیز، خبر فوت پدرش به او رسید.داستایفسکی در سال ۱۸۴۳ با درجه ی افسری از دانشکده ی نظامی فارغ التحصیل شد و شغلی در اداره ی مهندسی وزارت جنگ به دست آورد. او در زمستان ۱۸۴۵ رمان کوتاه بیچارگان را نوشت و از این طریق وارد محافل نویسندگان رادیکال و ساختارشکن بزرگ سن پترزبورگ شد و برای خود شهرتی کسب کرد. یک جاسوس پلیس در این محفل رخنه کرده بود و موضوعات بحث این روشنفکران را به مقامات امنیتی روسیه گزارش می داد. از همین رو، پلیس مخفی در روز ۲۲ آوریل ۱۸۴۹ او را به جرم براندازی حکومت دستگیر کرد.داستایفسکی در آغاز سال ۱۸۷۳ سردبیر مجله ی «گراژ دانین» شد و تا ماه مارس سال بعد به این کار ادامه داد. فئودور داستایفسکی در جشن سه روزه ی بزرگداشت پوشکین در پی سخنرانی اش به اوج شهرت و افتخار در زمان حیاتش رسید و سرانجام در اوایل فوریه ی سال ۱۸۸۱ در اثر خون ریزی ریه درگذشت.
ویژگی های کتاب رویای آدم مضحک
- فئودور داستایفسکی از بزرگترین نویسندگان ادبیات روسیه
- فیلمی بر اساس این کتاب در سال 1990 ساخته شده است.

گفت و شنودهایی درباره کتاب رویای آدم مضحک
اثری جذاب.
Amherst College
کتابی در مجموع زیبا.
Brain Pickings
خلاصه هایی از کتاب رویای آدم مضحک
من یک آدم مضحک هستم. البته الان به من می گن دیوانه. اگه به اندازه ی قبل در نظر اون ها مضحک نبودم، می شد گفت که به من ترفیع دادن. ولی الان دیگه از این امر نمی رنجم، همشون برای من عزیزن، حتی وقتی به من می خندن – و در واقع وقتی به من می خندن، بیشتر برای من عزیز می شن. منم می تونستم باهاشون بخندم – نه دقیقا به خودم، بلکه به خاطر علاقه ای که به اون ها دارم، البته اگه وقتی بهشون نگاه می کنم، اینقدر غمگین نشم. غمگین برای این که اون ها حقیقت رو نمی دونن و من می دونم. آه، چقدر سخته که تنها کسی باشی که حقیقت رو می دونه!
سال به سال، آگاهی من نسبت به مضحک بودنم در رابطه با آدم ها، رشد کرده و قویتر می شد. همه همیشه به من می خندیدن. ولی هیچ کدوم از اون ها نمی دونست یا حدس نمی زد که اگه یه نفر تو دنیا وجود داشته باشه که بهتر از بقیه بدونه من مضحکم، اون یه نفر خودم هستم.
چیزهایی هست که نباید گفت، مگر برای دوستان؛ چیزهایی هست که نباید گفت؛ حتی برای دوستان؛ و بالاخره، چیزهایی هست که نباید گفت، حتی برای خویش!
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.