کتاب رمانی با یک طوطی
out of the woods again
نویسنده کتاب
آندری ولوس
ناشر کتاب
ماهی
مترجم کتاب
آبتین گلکار
ویژگی های کتاب رمانی با یک طوطی
کد کتاب:
13473
شابک:
9789642090747
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
168
سال انتشار شمسی:
1403
سال انتشار میلادی:
2015
نوع جلد:
شومیز
سری چاپ:
3
160,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی کتاب رمانی با یک طوطی
معرفی کتاب رمانی با یک طوطی
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
رمانی با یک طوطی داستانی را روایت میکند که محور آن یک کتابخانه است. کتابخانهای که با جریان و کنشهای کارکنانش همواره در حال حرکت است. مدیری به نام کالاباروف، که به عنوان یک ادیب فرهیخته و مدبّر شناخته میشود، تا به امروز موفق به مدیریت فراوان کتابخانه شده و مسائل مختلف آن را با تمام تلاشهایش به خوبی پیش برده است. اما در مقابل فشارهایی از مقامات بالا، به ویژه از سوی ماخروشکینا، مدیر کل وزارت کتابخانهها، قرار گرفته است. این فشارها به اندازهای است که وی مجبور به تقدیم استعفا و لزوم دست کشیدن از مسئولیت مدیریت این کتابخانه میشود.این کتاب توسط آبتین گلکار ترجمه شده است و نشر ماهی اقدام به چاپ آن نموده است.

قسمت هایی از کتاب رمانی با یک طوطی
ظاهرا کسی که گوشی را برداشته بود همان رحمانوف کذایی بود. لحن میلاسادوف بی حوصله تر شد: «افسر ارسد میلاسادوف. بگم از کدوم اداره یا خودت حالیت شد؟… خوبه. پس اگه حالیت شده، خوب حرفم رو گوش کن. ما با تو یه کار کوچیک داریم، رحمانوف. گریماسنیکوا رو می شناسی؟… خودت رو به اون راه نزن، رحمانوف. چطور نمی شناسیش؟ می خواد توی رستورانت مهمونی بگیره…
آره، خودشته. یه تخفیف پنجاه درصدی بهش می دی… دارم روسی باهات حرف می زنم: میلاسادوف… پا شم بیام اون جا؟ گوش کن، رحمانوف، دوونگی نکن. می بینم که اون ماتحت سیاهت می خاره. اگه بیام اون جا، اوضاع خودت بی ریخت تر می شه ها… چرا؟ چون من مفت و مجانی جایی نمی رم. اگه بیام پیشت، هزار دلاری برات آب می خوره… کارت شناساییم رو با فکس بفرستم؟… نخندونم، رحمانوف! باشه، هر طور میلته. با فکس برات ارزون تر میفته: پونصد دلار. پول رو تا آخر امروز می رسونی دست من… چی؟ همین طوری قبول داری؟ خوب، حالا شد! تصمیم درستی گرفتی. باید به آدما اعتماد کرد، رحمانوف. اگه بین مردم اعتماد نباشه، سنگ روی سنگ بند نمی شه. خوب، فهمیدم که فکس داری. پس ازش این طوری استفاده کن: وقتی داری صورت حساب گریماسنیکوا رو می نویسی، یه نسخه ش رو هم برای من می فرستی. حواست باشه یادت نره. نوشتن بلدی یا بهت فقط شمردن یاد داده ن؟ عالیه. پس شماره رو بنویس.
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.