کتاب راز کوه پرنده
پارسیان و من 2
The Mystery of the Bird Mountain
نویسنده کتاب
آرمان آرین
ناشر کتاب
انتشارات موج
مترجم کتاب
ویژگی های کتاب راز کوه پرنده
کد کتاب:
6971
شابک:
978-9645834188
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
288
سال انتشار شمسی:
1404
سال انتشار میلادی:
2005
نوع جلد:
شومیز
سری چاپ:
16
400,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی کتاب راز کوه پرنده
معرفی کتاب راز کوه پرنده
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
نقد و بررسی کتاب راز کوه پرنده
در ابتدای قصه ی “راز کوه پرنده” با پسری یتیم رو به رو می شویم که خدمتکار یک جادوگر شده و با رفتن به کوه و ورود به غار به اجبار جادوگر، سفر او در زمان آغاز می شود. این نوجوان که نامش سیاوش است، بعد از عبور از تونل زمان، به دنیایی از حماسه ورود می کند که در آن با رستم و سیمرغ و باقی اساطیر ایرانی همراه می گردد. در این مسیر او و خوانندگان همراه او، می آموزند که خشونت، شهوت و جاه طلبی چه عواقبی دارد و در انتهای مسیر خودبینی و خودخواهی و غفلت، تنها دیو پلید نابودی در انتظار نشسته است.
اما این پسر جوان که در کنار قهرمان بزرگی همچون رستم قرار گرفته، چه در او می بیند؟ مردی که یک تنه بار همه چیز را به دوش می کشد و علاوه بر امنیت سراسر مملکت، امنیت پادشاه خوش گذران و عیاش نیز بر عهده ی اوست. در “راز کوه پرنده” به قلم “آرمان آرین”، قصه ها و حقیقت ها آشکار می شود و نبردهای مختلفی در می گیرد. شادی ها به غم آغشته می شوند و غم ها رنگ غرور و مقاومت می گیرند. قهرمانان داستان در سرزمین باد و آفتاب سفر می کنند و قدم در راهی می گذارند که خواننده را پای قصه شان میخکوب خواهد کرد.
درباره نویسنده کتاب آرمان آرین
ویژگی های کتاب راز کوه پرنده
- برنده جایزه بیست و سومین کتاب سال ایران 1384
- برنده جایزه پنجمین دوره کتاب سال شهید غنی پور 1388

خلاصه هایی از کتاب راز کوه پرنده
من با حیرت به بیابان برهوتی که اطراف ما را فرا گرفته بود، نگریستم . آیا پیرمرد حقیقت را می گفت ؟! یا این که دیوانه ی خیالبافی بود که تصوّراتی برای خود می پرداخت ؟ پیرمرد که انگار ذهنم را خوانده بود زمزمه کرد: اینجا را بر تو ظاهر خواهم ساخت تا بدانی که هیچ چیز نمی دانی !
و عصای سیاهش را که هفت گره ی پیچ در پیچ بر چوب خود داشت بالا برد و چرخی داد و به سوی تپّه ی بزرگ ، نگاه داشت .
با تعجّب به حرکات جادوگر نگریستم . صدای همان نجوای مرموز بر فراز شن زار دوباره در گوشم پیچید که با زبانی نامفهوم امّا پرطنین ، چیزی را زمزمه می کرد!
جادوگر، چشمانش را بست و عصایش را به سوی تپّه پرتاب کرد. عصا در شن ها فرو رفت و لحظه ای بعد درست از نقطه ای که عصا فرو رفته بود، شن ها باز شدند!
بله ! شن ، نرم و آهسته ، از لبه ی شکافی که باز و بازتر می شد، فروریخت ، تا این که دهانه ی ورودی یک کاخ در برابر ما آشکار شد!
پیرمرد، عصایش را برداشت و به من اشاره کرد تا به دنبالش وارد کاخ شوم . چنین کردم و لحظه ای بعد درون یک تالار با شکوه که سراسر از طلا بود، پا نهادیم ! پیرمرد، خنده کنان پیش رفت و گفت : اینجا کاخ پادشاهی بوده است که بر شهری که گفتم حکومت می کرد. آن زمانها اینجا بیابان نبود، بلکه جنگلی انبوه در کنار دریایی بی انتها محسوب می شد و در آبادانی ، شکوهمندترین شهر تمام جهان بود!
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.