روزی مردی به نزد ویل دورانت، مورخ و اندیشمند مشهور، رفت و از او درخواست کرد دلیلی به دست او بدهد که چرا نباید خودکشی کند. دورانت در آن وقت محدود، جواب هایی به او داد و مدتی بعد، نامه ای برای بیش از صد شخصیت مشهور فرستاد و درباره معنی زندگی از آن ها نظر خواست و پاسخ های رسیده را به همراه دیدگاه خود، در این کتاب منتشر کرد. «درباره معنی زندگی» یکی از خواندنی ترین آثار ویل دورانت، نویسنده کتاب بزرگ تاریخ تمدن است. متن اصلی این کتاب سال های سال در دسترس نبود و چند سال پیش به کوشش جان لیتل منتشر شد. ویل دورانت برنده جایزه پولیتزر و مدال آزادی است.دورانت نشست و نامه ای نوشت، نامه ای که در طرح پرسش ها، فلسفی بود و طنینی شاعرانه داشت. او آن نامه را برای صد نفر فرستاد و از آن ها دعوت کرد نه تنها به پرسش بنیادی معنی زندگی (به نحو انتزاعی) جواب بدهند، بلکه بگویند خودشان (به طور عینی و خاص) در زندگی چگونه معنی، هدف و رضایتمندی یافتند.پاسخ خواندنی بسیاری از این شخصیت ها در چند بخش شامل اهل ادبیات، هنرمندان، رهبران بزرگ، دینداران و بازیگران، آمده است.بخش ابتدایی کتاب درباره معنی زندگی به قلم شخص دورانت، معنی را در دین، علم، تاریخ و سیاست بررسی می کند و در انتها خود به سوالهای فردی که قصد خودکشی داشته پاسخ می دهد.

قسمت هایی از کتاب درباره معنی زندگی
بزرگترین اشتباه در تاریخ بشر، کشف حقیقت بود. کشف حقیقت، ما را آزاد نکرد مگر از پندارهایی که تسلی مان می دادند و از قیدهایی که ما را حفظ می کردند. کشف حقیقت ما را خوشبخت نکرد، چون حقیقت زیبا نیست و شایستگی آن را ندارد که با این همه شور و اشتیاق دنبال شود. حالا که به آن نگاه می کنیم حیرت می کنیم که چرا اینقدر برای یافتنش بی تاب بوده ایم چون هر دلیلی برای وجود داشتن را از ما گرفته است به جز لذت های لحظه ای و امید ناچیز فردا را.
صرفا جنگ های بزرگ نیستند که ما را در بدبینی فرومی برند، چه برسد به افسردگی اقتصادی این سال های اخیر. ما در اینجا با چیزی به مراتب عمیق تر از کاهش ثروتمان یا حتی مرگ میلیون ها انسان مواجه ایم؛ این، خانه ها و خزانه های ما نیستند که خالی اند، “قلب” های ماست که خالی است. دیگر، اعتقاد داشتن به عظمت و بزرگی پایدار انسان یا قائل شدن به معنایی برای زندگی که با مرگ فسخ نشود، ناممکن به نظر می رسد. ما به دورانی از خستگی و دلمردگی قدم می گذاریم، شبیه آن دورانی که تشنه ی تولد مسیح بود.
ارسطو می گوید همه چیز، بارها و بارها، کشف شده و از یاد رفته است. او به ما اطمینان خاطر می دهد که پیشرفت، یک توهم است؛ امور انسان مانند دریاست که در سطح خود هزاران حرکت و آشفتگی دارد و چنین به نظر می رسد که به سوی جایی پیش می رود، در حالی که در ته خود بالنسبه بی تغییر و آرام است. آنچه ما آن را پیشرفت می خوانیم شاید فقط تغییرات سطحی محض باشد.
درباره نویسنده کتاب: ویل دورانت
ویلیام جیمز دورانت، فیلسوف، تاریخنگار و نویسندهٔ آمریکایی بود.مهم ترین اثر او تاریخ تمدن، مجموعه کتابی 11 جلدی است که با همکاری آریل دورانت، همسرش نوشته است. وی در این کتاب توانسته است با استفاده از آثار مورخان دیگر (از هرودوت تا آرنولد توین بی)، که از ابتدای تاریخ مکتوب بشر تا کنون زیسته اند، مکتب نوینی از تاریخ نگاری را به وجود آورد.برخلاف دیگر تاریخ نگاران، که تنها تمرکزشان بر روی وقایع تاریخی و سیر تمدن بشری بود، وی در اثر خود به عوامل تمدن ساز در طول تاریخ نیز توجه می کند. در این باره نقل قولی دارد که چنین است: «تمدن رودی است با دو ساحل»∗. این نقل قول به طور ضمنی به این مسئله اشاره دارد که تاریخ نگاران اغلب نهایت توجه و دقت خود را صرف رودخانهٔ در جریان تاریخ نموده اند که معمولا پرآشوب و پرهیاهوست و اجازهٔ برداشت ها و تفاسیر صحیح را نمی دهد. در مقابل، او دیدگاه دیگری را مطرح می کند که در آن حواشی تاریخ و تمدن (ساحل ها) می توانند به اندازهٔ خود متن تاریخ مهم باشند. به نظر او، همهٔ مردمانی که در طول تاریخ خانه و مجسمه ساختند و شعر سراییده اند هم در شکل گیری تمدن نقش داشتند. ویل دورانت در کتاب درس هایی از تاریخ، که در سال های آخر زندگی خود نوشت، می گوید که تاریخ ملت ها را باید با توجه به پدیده های علمی جدید نوشت.
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.