کتاب دختری با هفت اسم
فرار از کره شمالی
The Girl with Seven Names
نویسنده کتاب
هیئون سئو لی
ناشر کتاب
انتشارات کتاب کوله پشتی
مترجم کتاب
الهه علوی
ویژگی های کتاب دختری با هفت اسم
کد کتاب:
1991
شابک:
978-600-461-131-2
قطع:
رقعی
تعداد صفحه:
432
سال انتشار شمسی:
1403
سال انتشار میلادی:
2015
نوع جلد:
شومیز
سری چاپ:
181
369,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی کتاب دختری با هفت اسم
معرفی کتاب دختری با هفت اسم
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
نقد و بررسی کتاب دختری با هفت اسم
درباره نویسنده کتاب هیئون سئو لی
ویژگی های کتاب دختری با هفت اسم
- از پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز
- نامزد جایزه بهترین خودزندگی نامه گودریدز در سال 2015

گفت و شنودهایی درباره کتاب دختری با هفت اسم
پرداختی خارق العاده به زندگی تحت یکی از بی رحم ترین و پنهان کارترین دیکتاتوری های جهان.
داستانی درباره ی کشمکش ها و تلاش های ترسناک یک زن برای اجتناب از دستگیر شدن.
شرح حالی قدرتمند، شجاعانه و شیوا.
خلاصه هایی از کتاب دختری با هفت اسم
داستانی که می گویم برای افرادی مثل من که در کره ی شمالی به دنیا آمده و از آن فرار کرده اند، داستان عجیبی نیست. اما می توانم تأثیرش را در افراد حاضر در این همایش ببینم. شوکه شده اند. احتمالا از خودشان می پرسند چرا هنوز چنین کشوری در دنیا وجود دارد. شاید درک این واقعیت برایشان سخت تر هم باشد که من چطور هنوز عاشق کشورم هستم و دلم برایش تنگ شده، برای کوه های برفی اش، برای بوی نفت سفید و زغال سنگ، برای دوران بچگی ام، آغوش امن پدرم و خوابیدن کف زمین های گرم. درست است که زندگی جدیدم راحت است، اما هنوز هم دختری هستم اهل هیسان که آرزو دارد همراه خانواده اش در رستوران مورد علاقه شان نودل بخورد. دلم برای دوچرخه ام تنگ شده، و برای منظره ی رودخانه ای که به چین می رود.
ترک کردن کره ی شمالی به ترک کردن هیچ کشوری شباهت ندارد. بیشتر شبیه رفتن از جهانی دیگر است. هر چقدر هم از آن دور شوم، باز هم جاذبه اش رهایم نخواهد کرد. حتی برای کسانی که در آن کشور، رنج زیادی کشیده اند و از جهنم فرار کرده اند هم ممکن است زندگی در دنیای آزاد چنان دشوار باشد که برای کنار آمدن با آن و یافتن خوشبختی دست و پا بزنند. حتی بعضی از آن ها تسلیم می شوند و به زندگی در آن جای تاریک برمی گردند-درست مثل خود من که وسوسه شدم برگردم، آن هم بارها. اما واقعیت این است که من نمی توانم برگردم. درست است که رویای آزادی کشورم را در سر می پرورانم، اما کره ی شمالی هنوز بعد از گذشت سالیان سال، مثل همیشه، کشوری بسته و ظالم است، و اگر زمانی برسد که بتوانم با امنیت خاطر به آن برگردم، احتمالا در کشور خودم غریبه خواهم بود.
با صدای گریه ی مادرم از خواب بیدار شدم. مین هو، برادر کوچکم، هنوز روی زمین کنار من خواب بود. ناگهان پدرم سراسیمه وارد اتاق شد و فریاد زد «بیدار شین!» دست های ما را کشید، هلمان داد و از اتاق بیرون کرد. مادرم پشت سرش بود و مثل بید می لرزید. آسمان صاف بود. غروب شده بود و هوا رو به تاریکی می رفت. مین هو هنوز گیج خواب بود. به خیابان رفتیم و سرمان را سمت خانه چرخاندیم. تنها چیزی که به چشم می خورد دود سیاه روغنی بود که از پنجره ی آشپزخانه بیرون می زد و شعله های سیاه آتش که روی دیوارهای بیرون خانه زبانه می کشید.
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.