نقد و بررسی کتاب خود مشت مالی
“خود مشت مالی” اثری است از دکتر “محمد ابراهیم باستانی پاریزی” که در آن مجموعهای از بیست و دو نوشتار را در جهت نقد و بررسی روش درست تحقیق و پژوهش، با همان سبک شیرین و دلنشین همیشگی خود به رشتهی تحریر درآورده است. این اثر پانصد و چهل صفحهای، که از قلم یکی از سرشناسترین پژوهشگران ایران برآمده، توسط انتشارات علم به چاپ رسیده و در اختیار خوانندگان قرار گرفته است.
دکتر “محمد ابراهیم باستانی پاریزی” در کتاب “خود مشت مالی” روش صحیح پژوهش در عرصهی تاریخ باستان را تبیین میکند و یک نقشهی راه کامل و حساب شده را برای پی بردن به چگونگی مبانی تحقیق، برای تمام علاقمندان و محققان، علیالخصوص پژوهشگران رشتههای علوم انسانی آشکار میکند. عنوان “خود مشت مالی” در واقع از آنجایی برآمده که اشاره به مشت خود نویسنده دارد. یعنی دکتر “محمد ابراهیم باستانی پاریزی” با انتخاب این عنوان، تلاش دارد که بگوید او مشت خودش را برای نقد آثارش و مشت مال دادن آنها آماده کرده است.
نویسنده در کمال صداقت به خواننده میگوید که در مسیر حرفهای خود، کجای راه را اشتباه رفته و کجا درست عمل کرده است. او در “خود مشت مالی” به برخی از معضلات رایج دنیای نشر کتاب و محصولات پژوهشی اشاره میکند که از جملهی آنها میتوان به کتابسازی و حتی سرقت آثار ادبی اشاره کرد. هر دوی این موارد، یکی از دغدغههای اساسی نویسندگان و ناشرین است که در سالهای اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است و دکتر “محمد ابراهیم باستانی پاریزی” نظرات خود را در این زمینه در این کتاب به اشتراک گذاشته است. وی در “خود مشت مالی” با ارائه حکایتهای تاریخی، لذت خوانش این کتاب را صد چندان کرده است.
دکتر “محمد ابراهیم باستانی پاریزی” در کتاب “خود مشت مالی” روش صحیح پژوهش در عرصهی تاریخ باستان را تبیین میکند و یک نقشهی راه کامل و حساب شده را برای پی بردن به چگونگی مبانی تحقیق، برای تمام علاقمندان و محققان، علیالخصوص پژوهشگران رشتههای علوم انسانی آشکار میکند. عنوان “خود مشت مالی” در واقع از آنجایی برآمده که اشاره به مشت خود نویسنده دارد. یعنی دکتر “محمد ابراهیم باستانی پاریزی” با انتخاب این عنوان، تلاش دارد که بگوید او مشت خودش را برای نقد آثارش و مشت مال دادن آنها آماده کرده است.
نویسنده در کمال صداقت به خواننده میگوید که در مسیر حرفهای خود، کجای راه را اشتباه رفته و کجا درست عمل کرده است. او در “خود مشت مالی” به برخی از معضلات رایج دنیای نشر کتاب و محصولات پژوهشی اشاره میکند که از جملهی آنها میتوان به کتابسازی و حتی سرقت آثار ادبی اشاره کرد. هر دوی این موارد، یکی از دغدغههای اساسی نویسندگان و ناشرین است که در سالهای اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است و دکتر “محمد ابراهیم باستانی پاریزی” نظرات خود را در این زمینه در این کتاب به اشتراک گذاشته است. وی در “خود مشت مالی” با ارائه حکایتهای تاریخی، لذت خوانش این کتاب را صد چندان کرده است.
درباره نویسنده کتاب محمد ابراهیم باستانی پاریزی
محمدابراهیم باستانی پاریزی (۳ دی ۱۳۰۴ پاریز – ۵ فروردین ۱۳۹۳ تهران) تاریخدان، نویسنده، پژوهشگر، شاعر، موسیقیپژوه و استاد دانشگاه تهران بود. محمد ابراهیم باستانی پاریزی در سوم دیماه ۱۳۰۴ در پاریز، از توابع شهرستان سیرجان در استان کرمان زاده شد.
وی تا پایان تحصیلات ششم ابتدایی در پاریز تحصیل کرد و در عین حال از محضر پدر خود حاج آخوند پاریزی هم بهره میبرد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی و دو سال ترک تحصیل اجباری، در سال ۱۳۲۰ تحصیلات خود را در دانشسرای مقدماتی کرمان ادامه داد و پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۲۵ برای ادامهٔ تحصیل به تهران آمد و در سال ۱۳۲۶ در دانشگاه تهران در رشتهٔ تاریخ تحصیلات خود را پی گرفت. باستانی پاریزی به گواه خاطراتش از نخستین ساکنان کوی دانشگاه تهران (واقع در امیرآباد شمالی) است.
وی تا پایان تحصیلات ششم ابتدایی در پاریز تحصیل کرد و در عین حال از محضر پدر خود حاج آخوند پاریزی هم بهره میبرد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی و دو سال ترک تحصیل اجباری، در سال ۱۳۲۰ تحصیلات خود را در دانشسرای مقدماتی کرمان ادامه داد و پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۲۵ برای ادامهٔ تحصیل به تهران آمد و در سال ۱۳۲۶ در دانشگاه تهران در رشتهٔ تاریخ تحصیلات خود را پی گرفت. باستانی پاریزی به گواه خاطراتش از نخستین ساکنان کوی دانشگاه تهران (واقع در امیرآباد شمالی) است.

خلاصه هایی از کتاب خود مشت مالی
یک نویسنده و محقق هرگز پیش از آن که سال ها مواد و مصالح اصلی خود را جمع آوری کرده باشد، نمی تواند یک ساختمان را بالا ببرد. این است که اگر یک وقت دیدید ناگهان و بدون مقدمه، کسی یک بنای تازه ساز بالا برد، بدانید که یا به قول معروف به گنج دست یافته، یا مصالح آن را از جای دیگر دزدیده . یا مثل ساختمان های مفت آباد و زور آباد، آن بنا را بر روی زمین مردم و با مصالح مردم و شبانه در پرتو چراغ زنبوری، بدون اطلاع شهرداری، ساخته است.
یک شب در مجله ی یغما بودیم، مردی اهل صلاح و شاعر، کتابی زیبا چاپ کرده بود و نسخه ای برای مجله ی یغما آورده، یغمایی مرا معرفی کرد. مرد ((مسجدی مومن)) همینکه نام مرا شنید، برافروخته شد و دوباره سوال کرد: آن باستانی پاریزی که کتاب پیغمبر دزدان را چاپ کرده توئی؟ گفتم آری، و گمان می کردم می خواهد تشویق و تاییدم کند. فریاد زد که: تو این خزعبلات ابن دیلاق را در آن چاپ کرده ای؟ بازی با… من دیدم هوا خیلی پس است. حرف خیلی زده شد، فحشها بود که ظاهرا نثار گوینده ی اصلی و اولیه می شد- و باطنا ((رسد)) خود بنده بود، مدتی طول کشید تا مرد آرام شد. او گفت: اگر شعر مرگ محمد مسعود را نگفته بودی- هرگز با تو آشتی نمی کردم و می دیدی آنچه بایست دید! این یک نتیجه ی تحقیق درباره ابن دیلاق بود. اما مساله ابن دیلاق هنوز دنباله داشت: یک روز در دفتر مجله ی دانشکده ی ادبیات نشسته بودم. استاد محمد مقدّم به درون آمد، عرض سلام کردم. گفت: فلانی، تو با بهروز چه خرده حسابی داشته ای؟ گفتم: هیچ. گفت: پس گوش کن؛ من در اطاق بهروز بودم، متوجه شدم که به یک وکیل دادگستری تلفن می کند و با او در باب دعوت تو به محاکمه مشورت دارد. دکتر مقدم گفت: من پرسیدم که محاکمه ی این آقای برای چه؟ بهروز گفت: این فلان فلان شده، معراجیه را به نام من در کتابش چاپ زده، می خواهم اعاده ی حیثیت کنم؛ زیرا مطمئنا او قصد داشته مرا بد نام کند.
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.