نقد و بررسی کتاب جزء از کل
جسپر دین، بیشتر عمرش نمی توانست تصمیم بگیرد چه رفتاری با پدر خود که مبتلا به بیماری پارانویا بود، داشته باشد؛ برای او دلسوزی کند، از او متنفر باشد، به او عشق بورزد یا حتی او را بکشد. مارتین، پدر جسپر، مردی بود که همه چیز را بیش از حد تجزیه و تحلیل می کرد و هوش و ذکاوت خودساخته اش را به تنها پسرش تحمیل کرده بود. اما حالا که مارتین مرده است، جسپر می تواند به طور کامل به کاوش در زندگی دیوانه ای که او را در اسارت فکری بزرگ کرده بود، بپردازد.
جسپر هنگامی که اتفاقات منجر به مرگ پدرش را در کنار هم قرار می دهد، کودکی سرشار از اتفاقات عجیب و شوکه کننده ی خود را بازمی یابد: درباره نویسنده کتاب ی عموی بدنام و یاغی اش، مادری اروپایی که به شکل مرموزی همیشه مفقود بوده است و تلاش نافرجام مارتین در اینکه اثری جاودان از خود در این دنیا باقی بگذارد، دنیایی که همیشه به چشم حقارت و خواری به آن نگاه کرده بود. رمان جزء از کل، داستانی است که این شخصیت ها را از دشت های وحشی استرالیا به کافه های نامتعارف پاریس می کشاند، از جنگلی در تایلند به باشگاه های شبانه، پناهگاه ها، هزارتو ها و مخفی گاه های خلافکاران، و از بلندی های اولین عشق تا پستی های آرزویی بی ثمر. نتیجه ی چنین ماجراهایی، یک سفر طوفانی و هیجان انگیز از گمنامی به سوی رسوایی و داستان به یادماندنی و تکان دهنده ی پدر و پسری است که تقارن و شباهت روحی و فکری شان، بر همه ی کمبود ها و کاستی های پرتعداد آن ها، توفق و برتری می یابد.
جسپر هنگامی که اتفاقات منجر به مرگ پدرش را در کنار هم قرار می دهد، کودکی سرشار از اتفاقات عجیب و شوکه کننده ی خود را بازمی یابد: درباره نویسنده کتاب ی عموی بدنام و یاغی اش، مادری اروپایی که به شکل مرموزی همیشه مفقود بوده است و تلاش نافرجام مارتین در اینکه اثری جاودان از خود در این دنیا باقی بگذارد، دنیایی که همیشه به چشم حقارت و خواری به آن نگاه کرده بود. رمان جزء از کل، داستانی است که این شخصیت ها را از دشت های وحشی استرالیا به کافه های نامتعارف پاریس می کشاند، از جنگلی در تایلند به باشگاه های شبانه، پناهگاه ها، هزارتو ها و مخفی گاه های خلافکاران، و از بلندی های اولین عشق تا پستی های آرزویی بی ثمر. نتیجه ی چنین ماجراهایی، یک سفر طوفانی و هیجان انگیز از گمنامی به سوی رسوایی و داستان به یادماندنی و تکان دهنده ی پدر و پسری است که تقارن و شباهت روحی و فکری شان، بر همه ی کمبود ها و کاستی های پرتعداد آن ها، توفق و برتری می یابد.
درباره نویسنده کتاب استیو تولتز
استیو تولتز، نویسنده ی استرالیایی متولد ۱۹۷۲ سیدنی، اولین رمانش «جزء از کل» را در سال ۲۰۰۸ منتشر کرد که با استقبال زیادی روبه رو شد و همان سال نامزد جایزه ی بوکر شد که کمتر برای نویسنده ای که کار اولش را نوشته، پیش می آید. با وجود مدت زمان کوتاهی که از چاپ این کتاب گذشته است، اکنون به عنوان یکی از بزرگ ترین رمان های تاریخ استرالیا مطرح است.او کتاب را در مدت پنج سال نوشت. پیش از آن مشاغلی مثل عکاسی، فروشنده ی تلفنی، نگهبان، کارآگاه خصوصی، معلم زبان و نویسنده ی فیلمنامه داشت. خودش در مصاحبه ای گفته است: «آرزوی من نویسنده شدن نبود، ولی همیشه می نوشتم. زمان بچگی و نوجوانی شعر و داستان کوتاه می نوشتم و رمان هایی را آغاز می کردم که بعد از دو و نیم فصل، علاقه ام را برای به پایان رساندن شان از دست می دادم. بعد از دانشگاه دوباره به نوشتن رو آوردم. درآمدم خیلی کم بود و فقط می خواستم با شرکت در مسابقات داستان نویسی و فیلمنامه نویسی پولی دست و پا کنم تا بتوانم زندگی ام را بگذرانم که البته هیچ فایده ای نداشت. زمانی که دائم شغل عوض می کردم یا بهتر بگویم، از نردبان ترقی هر کدام از مشاغل پایین تر می رفتم، برایم روشن شد هیچ کاری جز نویسندگی بلد نیستم. نوشتن یک رمان تنها قدم منطقی ای بود که می توانستم بردارم. فکر می کردم یک سال طول می کشد ولی پنج سال طول کشید. زمان نوشتن تحت تاثیر کنوت هامسون ، لویی فردینان سلین ، جان فانته ، وودی آلن ، توماس برنارد و ریموند چندلر بودم.»
ویژگی های کتاب جزء از کل
- برنده جایزه ی NSW Premier سال 2009

گفت و شنودهایی درباره کتاب جزء از کل
داستانی ارزشمند از یک پدر و پسر، آکنده از حوادث، شوخ طبعی، و با شخصیت هایی که یادآور سبک[نویسندگی] چالز دیکنز و جان ایروینگ هستند.
Los Angeles Times
جنون آمیز و واقعی، همانطوری که بهترین دروغ ها جلوه می کنند.
New York Observer
موفقیتی عظیم و آغازی بر یک استعداد بزرگ در کمدی.
Sunday Times (UK)
خلاصه هایی از کتاب جزء از کل
اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسان ها بدهد، که البته این درس هم به هیچ درد زندگی آینده مان نخورد، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش را. درس من؟ من آزادی ام را از دست دادم و اسیر زندانی عجیب شدم.
گاهی اوقات فکر می کنم که انسان، حیوانی است که برای زندگی خود به آب یا غذا نیاز ندارد. همین که شایعه ای برای نقل کردن و شنیدن داشته باشد، برایش کافی است.
وقتی خیلی تلاش می کنی کسی را فراموش کنی، خود همین تلاش کردن به یک خاطره ی فراموش ناپذیر تبدیل می شود. حالا باید بکوشی تا این فراموش کردن را فراموش کنی و این چنین، یک خاطره ی فراموش نشدنی دیگر هم ایجاد می شود.
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.