کاپیتان کانتیننتال یک شخصیت داستانی است که توسط دشیل همت خلق شده است. او یک بازپرس خصوصی است که به عنوان مجری دفتر سان فرانسیسکو آژانس کارآگاه قاره کار می کند. داستان ها همه از زاویه ی اول شخص گفته می شوند و هرگز نام او برده نمی شود.
اکنون برای اولین بار در یک جلد ، 6 داستان از کارآگاه کانتیننتال- یکی از بزرگترین شخصیت های داستان داستانی کارآگاهی.
داشیل همت پدر داستان های کارآگاهی مدرن و سخت است. آثار افسانه ای او تقریبا صد سال مورد ستایش طرفداران قرار گرفته است و رمان شاهین مالت، فیلمی کلاسیک با بازی همفری بوگارت، از آثار او اقتباس شد. یکی از به یادماندنی ترین شخصیت های داشیل همت ، کارآگاه کانتیننتال برای اولین بار در مجله Black Mask در اول اکتبر 1923 ظاهر شد و اولین داستان از بیست و هشت داستان و دو رمان را روایت کرد که چهره ی داستان کارآگاهی را برای همیشه تغییر می دهد. کانتیننتال یک کارآگاه سخت گیر ، شیطنت آمیز ، بدون زرق و برق است که بسیار محبوب است. این شخصیت هم جهانی است و هم ماندگار.داستان های این کارآگاه در نشریات دوره ای ، خلاصه های کاغذی ، و مجموعه داستان های کوتاه منتشر شده است. این کتاب 6 داستان از بیست و هشت داستان مربوط به این کارآگاه جذاب را در خود جای داده است. این داستان ها عبارتند از: آتش سوزی عمدی، سرنخ دهم، شلیک های شبانه، مارپیچ های خیانت، خانه ی خیابان ترک و چه کسی باب تیل را کشت؟
تحریرهایی موجز از کتاب کارآگاه کانتیننتال
از هتل که آمدیم بیرون، از مک کلامپ پرسیدم: «راجع بهشون چی فکر می کنی؟» «ممکنه دست ببرن توی صورت حساب ها، یا حتی یه مقدار ظرفای نقره را بردارن و برن سمت جنوب، اما من خیال نمی کنم قاتل باشن.» نظر من هم همین بود؛ اما به غیر از مردی که مرده بود، آنها تنها کسانی بودند که موقع شروع آتش سوزی آن جا بودند. باهم به دفتر کاریابی آلیس رفتیم و با مدیر آن حرف زدیم. به ما گفت که کونس ها روز دوم ژوئن برای پیداکردن کار به دفترش رفته بودند؛ و از خانم ادوارد کامرفورد، ساکن شماره 45 محله وودمانسی تراس در سیاتل واشینگتن به عنوان معرف اسم برده بودند. خانم کامرفورد در پاسخ به استعلامی – که مدیر کاریابی همیشه در مورد متقاضیان از معرف ها درخواست می کرد – نوشته بود که کونس ها چند سال برایش کار می کردند و “از آنها رضایت کامل دارد.” سیزدهم ژوئن تورنبورگ به دفتر کاریابی تلفن کرده و خواسته بود زن و مردی را به عنوان خدمتکار به خانه اش بفرستند، و آلیس دو زوج را که درخواست کار داده بودند به آن جا فرستاده بود. اما باوجود آنکه از نظر کاریابی آلیس، هر دو زوج از کونس ها موجه تر بودند، تورنبورگ هیچ کدام را نخواسته و سرانجام کونس ها را استخدام کرده بود. تمام این موارد قطعا موید آن بود که کونس ها با قصد قبلی وارد آن خانه نشده بودند، و فقط خوش شانس ترین آدم های این دنیا بودند – و البته هیچ کارآگاهی به شانس یا تصادف اعتقاد ندارد، مگر این که دلیلی بی چون وچرا برای آن داشته باشد. توی دفتر معاملات ملکی – نیونینگ اند وید – که تورنبورگ خانه را از آن جا خریده بود، به ما گفتند که او یازدهم ژوئن به آنها مراجعه کرده و گفته بود شنیده که آن خانه را برای فروش گذاشته اند و بعد از بازدید از خانه، قیمتش را پرسیده بود. صبح فردای آن روز معامله انجام شده و تورنبورگ چکی 14500 دلاری از بانک سیمنز سان فرانسیسکو پرداخته بود. خانه هم تقریبا مبله و با اسباب اثاثیه بوده.

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.