پیتر کامنزیند، مرد جوانی از دهکدهای کوهستانی سوئیس، خانهاش را ترک میکند و مشتاقانه به دنبال تجربهای جدید به جاده میرود. کامنزیند که در ایتالیا و فرانسه سفر میکند، به طور فزایندهای از رنجی که در اطراف خود میبیند سرخورده میشود. پس از عاشقانه های شکست خورده و یک دوستی غم انگیز، ایده آل گرایی او به ناامیدی کوبنده محو می شود. او تنها زمانی دوباره به آرامش می رسد که مراقب بوپی باشد، معلولی که عشق کامنزیند به انسانیت را تجدید می کند و بار دیگر به او الهام می بخشد تا در کوچکترین جزئیات هر زندگی شادی پیدا کند.
هرمان هسه (آلمانی: Hermann Hesse؛ زادهٔ ۲ ژوئیهٔ ۱۸۷۷ – درگذشتهٔ ۹ اوت ۱۹۶۲ میلادی) ادیب، نویسنده و نقاش آلمانی-سوییسی و برندهٔ جایزهٔ نوبل سال ۱۹۴۶ در ادبیات بود.هرمان هسه در آثارش مبارزهٔ جاودانهٔ روح و زندگی را ترسیم نموده و با نگرشی هنرمندانه به دنبال ایجاد تعادل بین این دو پدیده قلم فرسودهاست. هسه در خانوادهای اصلاحطلب در منطقه در جنوب آلمان به دنیا آمد و تحت تأثیر مادرش که مبلغ مذهبی در هندوستان بود، به فلسفه هندی روی آورد. از دهه سوم قرن بیستم، به عنوان تبعه سوئیس در منطقه «تیچینو» به گوشهگیری نشست. گرایش به رومانتیسم و طبیعتگرایی از نمودهای چشمگیر آثار قدیمیتر هسه است. این سبک در یکی از اولین رمانهایش به نام پیتر کامنسیند (۱۹۰۴)، که با استقبال بینظیری روبرو شد، به چشم میخورد. وی بهطور جدی به مشکلات انسانها و روابط بین آنها و همچنین نقش هنرمند در جامعه، پرداخته و در رمانهای گرترود (۱۹۱۰) و رسهالده (۱۹۱۴) این معضل را به شیوه هنرمندانهای مطرح مینماید. هسه به عنوان نماینده جریانات صلحطلب – پاسیفیسم، از طرفدارانی مانند تئودور هویس برخوردار بود و در جمع دوستانش قرار داشتند. در این ارتباط افرادی هم از آلمان حملات خصمانه خود را علیه او آغاز کردند.
تحریرهایی موجز از کتاب پیتر کامنزیند
Moving and profound. Hesse is a writer of suggestion, of nuance, of spiritual intimation
متحرک و عمیق. هسه نویسنده پیشنهادها، نکات ظریف، تلقینات معنوی است.
Christian Science Monitor
خلاصه های کوتاه از کتاب پیتر کامنزیند
در آن زمان من نام دریاچه، کوهساران و رودباران محل تولدم را نمی دانستم، اما آب زنگاری رنگ را که زیر انوار پرتلألو آفتاب با حباب های کوچک درخشان گرداگرد چنبرهٔ خیزاب ها می درخشید، سراشیب کوهسار را که درهٔ کوچک اش در فراترین نقطه ها زیر گستره ای از برف تابنده بود، آبشاران کوچک را، و در دامنه، شیب علفزار روشن را می دیدم که از باغ های میوه و رمه های گاوان خاکستری مناطق کوهستانی پوشیده بود و چون قلب درمانده و مبهوتم، آرام و مالامال از آرزو بود، روح دریاچه و کوهستان هیجان های لطیف شان را چونان کتیبه ای بر آن حک کردند. صخره های مغرور و پرتگاه ها، با لحنی هراس انگیز و پر هیبت و مبارزه جویانه، با قلب من از روزگار سخن گفتند؛ روزگاری که در آن زاده شده و بار وحشت آن را بر دوش می کشیدند. آنان از گذشته سخن راندند، بدان هنگام که زمین با غرش شکاف برداشت و قله و ستیغ کوهساران را از زهدان درد کشیده اش بیرون راند. دیوارهای سنگی با خروشی سهمگین فرو ریخت و بی هیچ انگیزه ای برای به اوج رسیدن از هم شکافت و به جانب آسمان کشیده شد. قله های همزاد برای دستیابی به تکه ای جا، نومیدانه با یکدیگر به ستیز برخاستند و زمانی آرمیدند که با برانداختن برادرشان پیروزی را از آن خود می پنداشتند.

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.