پرونده کارآگاه عاشق
(قتل های زنجیره ای عباس آباد)
Parvande Karagah-e Ashegh
نویسنده کتاب
مهام میقانی
ناشر کتاب
انتشارات کتاب آمه
مترجم کتاب
ویژگی های پرونده کارآگاه عاشق
| کد کتاب : | 60840 |
|
شابک : |
978-6007033654 |
|
قطع : |
رقعی |
|
تعداد صفحه : |
674 |
|
سال انتشار شمسی : |
1401 |
|
سال انتشار میلادی : |
2021 |
|
نوع جلد : |
شومیز |
|
سری چاپ : |
2 |
|
: |
11 آذر |
395,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی پرونده کارآگاه عاشق
معرفی پرونده کارآگاه عاشق
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
اما این ماموریت اصلا قرار نیست برای نقیبی آسان باشد، زیرا نه تنها وقایع پشت سر هم پرونده، او را شبانه بیدار نگه داشته است، بلکه جسد دیگری که با داستان قتل این پرونده گره خورده است نیز به زودی در تاریکخانه عکاسی کشف خواهد شد. از سوی دیگر نقیبی دیوانه وار عاشق لیلی شده است و این یک عشق هیجانانگیز است که تمرکزش را از او سلب کرده است. در همین اثنا، همسر سابق وی، بدون اطلاع از وجود لیلی، در صدد بازگشت به زندگی مشترک خود با نقیبی است. “پرونده کارآگاه عاشق” زمانی گیجکنندهتر میشود که نقیبی متوجه میشود افراد دیگری نیز همزمان در تلاش برای حل این پرونده هستند…
تحریرهایی موجز از کتاب پرونده کارآگاه عاشق
این عکس را خوب یادم هست. وقتی گرفتمش 32 سالم بود و به تازگی از طرف یک هفته نامه خارجی که کمتر از یک ماه بود استخدامم کرده بودند به کرانه غربی فرستاده شده بودم . در گورستان بودیم . هوا داغ بود و من سرم را با دستمالی که از گرجستان خریده بودم پوشانده بودم . داشتند مرد جوانی را خاک می کرند. از میان جمعیت زنی تنومند با لباس هایی که به وضوح از دیگران زیباتر با گریه به طرف جسد دوید؛ اما چند مرد جلویش را گرفتند. او نتوانست وارد قبر شود و هرچه تلاش کرد رهایش نکردند. کمی بعد آرام شد . دستهایش را بالا برد و چیزهایی به عربی رو به آسمان گفت و با شدت بیشتر گریه کرد قبر شود تازه یادم آمد که از او عکسی نگرفته ام تمام این مدت نماشایش کرده بودم . چطور ممکن بود ؟ من که پیش از این از دسته ای سرباز مشتعل که در بنگلادش به طرف رودخانه می دویدند عکس گرفته بودم. چطور برنده مسابقه سالیانه عکاسی جنگی یادش رفته بود تا از تصویری تا این اندازه تأثیر گذار عکس بگیرد ؟ دوربین را بالا بردم و با تردید دکلانشور را چند بار فشار دادم . زن متوجه من شد . همان کاری را کرد که از وقوعش می ترسیدم. با خشم به سوی من دوید . در راه چند سنگ ریزه از روی زمین برداشت و به طرف من پرتاب کرد . کسی جلویش را نگرفت .

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.