ونسای غمگین من
My Dark Vanessa
نویسنده کتاب
کیت الیزابت راسل
ناشر کتاب
انتشارات نسل روشن
مترجم کتاب
شهرزاد شهسواری فرد
ویژگی های ونسای غمگین من
| کد کتاب : | 64454 |
|
مترجم : |
شهرزاد شهسواری فرد |
|
شابک : |
978-6222475826 |
|
قطع : |
رقعی |
|
تعداد صفحه : |
516 |
|
سال انتشار شمسی : |
1400 |
|
سال انتشار میلادی : |
2017 |
|
نوع جلد : |
شومیز |
|
سری چاپ : |
1 |
|
: |
— |
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی ونسای غمگین من
معرفی ونسای غمگین من
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
من نمی خواهم با پسرهای هم سن خودم، پسرانی با موهای شوره زده و صورت های جوش جوشی باشم. چقدر بی رحمند وقتی ظاهر دخترها را مسخره می کنند و به هر قسمت بدن آن ها از یک تا ده امتیاز می دهند. من برای آن ها ساخته نشده ام. من شیفته ملاحظات میانسالانه استرین و ابراز علاقه ملیح او بودم. او موهایم را، با رنگ برگ های افرا مقایسه می کرد، مرا به خواندن شعرهایی از امیلی، ادنا، سیلویا، ترغیب می کرد. او باعث شد که من خودم را همان طور که او می دید ببینم، دختری با موهای قرمز که ققنوس وار از آتش بیرون می آید و مردان را چون هوا می بلعد. او آن قدر مرا دوست داشت که بعضی اوقات بعد از پایان کلاس، روی صندلی ام خم می شد، سرش را به میز تحریر تکیه می داد و سعی می کرد در هوایی که من نفس کشیدم نفس بکشد. تمام این ها قبل از آنکه چیزی بینمان جوانه زند اتفاق افتاد. من ونسای غمگین او هستم. همین کافیست. من خوشبخت ترینم، از این بابت که کسی چنین عاشقانه دوستم دارد.
تحریرهایی موجز از کتاب ونسای غمگین من
برای رفتن به سر کار آماده می شوم. همین طور که موهایم را حالت می دهم، صفحۀ
فیس بوک را بالا می آورم؛ پستی که هشت ساعت پیش بارگذاری شده، تا حالا 22
بار به اشتراک گذاشته شد ه و 875 نفر آن را پسندیده اند. پیراهن و دامن مشکی
پشمی خود را می پوشم، گزینۀ به روزرسانی صفحه را می زنم. زیر کاناپه دنبال
کفش های تخت مشکی ام می گردم. دوباره به روزرسانی می کنم. اتیکت طلایی
اسمم را به یقه ام وصل می کنم، دوباره به روزرسانی می کنم. هر لحظه، تعداد
پسندها بالا و بالاتر می رود و تعداد نظرات چندبرابر می شوند.
«تو خیلی قوی هستی! »
«تو خیلی شجاعی! »
«این دیگه چه هیولاییه که این کارو با یه بچه کرده؟! »
آخرین پیامی که چهار ساعت پیش برای استرین فرستادم را چک می کنم:
«خب، خوبی؟ » او هنوز پاسخ نداده، حتی آن را نخوانده است. طور دیگری
می نویسم: «اگه حرفی داری گوش میدم. » ترجیح می دهم پاکش کنم و به جای
آن، چندین علامت سوال پشت سر هم برایش بفرستم. چند دقیقه صبر می کنم؛
تصمیم می گیرم با او تماس بگیرم، اما وقتی به منشی تلفنی وصل می شود، پشیمان
می شوم. تلفن را در جیبم می چپانم و همین طور که به سرعت در را پشت سرم
می بندم، از آپارتمانم بیرون می زنم. لازم نیست خودم را به آب و آتش بزنم؛ این
گند را او به بار آورده، مشکل خودش است نه من!

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.