وانهاده
La femme rompue
نویسنده کتاب
سیمون دوبووار
ناشر کتاب
انتشارات مرکز
مترجم کتاب
ناهید فروغان
ویژگی های وانهاده
| کد کتاب : | 3334 |
|
مترجم : |
ناهید فروغان |
|
شابک : |
9789643053550 |
|
قطع : |
رقعی |
|
تعداد صفحه : |
148 |
|
سال انتشار شمسی : |
1402 |
|
سال انتشار میلادی : |
1967 |
|
نوع جلد : |
شومیز |
|
سری چاپ : |
17 |
|
: |
19 شهریور |
80,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی وانهاده
معرفی وانهاده
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
دوبووار فیلسوف، نویسنده، اگزیستانسیالیست و فمنیست فرانسوی بود. شهرت او بیشتر به خاطر کتاب جنس دوم او است که چند سال پس از چاپ به عنوان مانیفست فمنیسم شناخته شد.
تحریرهایی موجز از کتاب وانهاده
Witty, immensely adroit . . . These three women are believable individuals presented with a wry mixture of sympathy and exasperation
شوخ ، بی قید و شرم است. . . این سه زن افرادی باورپذیر هستند که با ترکیبی از همدردی و دلگرمی به نمایش در آمده اند.
The Atlantic
A remarkable feat of empathy.
شاهکار قابل توجهی از همدلی.
The Times Literary Supplement
Brilliant craftsmanship.
اثری درخشان.
Harper’s
خلاصه های کوتاه از کتاب وانهاده
پیش از اینکه از نظرم ناپدید شود، یک بار دیگر سرش را برگرداند. اضطرابی در دیدگانش موج میزد که به من هم سرایت کرد. بلند شدن هواپیما به نظرم غم انگیز آمد. هواپیماهای چهار موتوره به آهستگی اوج می گیرند اما این یک وداع طولانی است. جت با خشونت یک «به امید دیدار» از زمین کنده شد. اما به زودی سر شاخ آمدم. نه، غیبت دخترها غم به دلم نیاورده بود، برعکس می توانستم به دلخواه تند یا آهسته برانم. هرجا بخواهم بروم و هر زمان میل کردم متوقف شم.
فردا به پاریس برمی گردم. موریس خانه را ترک کرده است و من به این دو در نگاه می کنم: دفتر کار موریس؛ اتاقمان. بسته اند… دری بسته، چیزی پشت در کمین کرده است. اگر تکان نخورم باز نخواهد شد. بی حرکت ماندن؛ برای همیشه. متوقف کردن زمان و زندگی. ولی می دانم که تکان خواهم خورد. در به آرامی باز خواهد شد و آنچه را پشت در است خواهم دید. آینده. در آینده باز خواهد شد. به آرامی. به طور حتم. بر آستانه ی آن ایستاده ام. جز این در و آنچه پشت آن کمین کرده چیزی ندارم. می ترسم. و نمی توانم کسی را به کمک بخواهم. می ترسم.
بین آن دو این صمیمیت که روزی فقط مال من بود به وجود آمده است، پس از بیداری، حتما موریس او را به شانه اش می فشارد و او را غزالم و پرنده جنگلی ام می نامد، یا شاید نام های دیگری به او داده که با همان لحن ادا می شود؟ یا صدایش را هم جور دیگر کرده است. ریش می تراشد، به او می خندد، دیدگانش تیره تر و درخشان تر است و دهانش زیر پوشش کف سفید مخفی شده. در آستانه در ظاهر می شود، با دسته بزرگی از گل های سرخ: آیا برایش گل می برد؟ قلبم را با اره ای به دندانه های خیلی تیز می برند.

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.