همزاد
The Double
نویسنده کتاب
فئودور داستایفسکی
ناشر کتاب
انتشارات ماهی
مترجم کتاب
سروش حبیبی
ویژگی های همزاد
| کد کتاب : | 2373 |
|
مترجم : |
سروش حبیبی |
|
شابک : |
978-964-209-144-7 |
|
قطع : |
رقعی |
|
تعداد صفحه : |
216 |
|
سال انتشار شمسی : |
1403 |
|
سال انتشار میلادی : |
1846 |
|
نوع جلد : |
شومیز |
|
سری چاپ : |
19 |
|
: |
22 مرداد |
210,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی همزاد
معرفی همزاد
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
تحریرهایی موجز از کتاب همزاد
It illustrates Dostoevsky’s uncanny ability to capture the complexity of human emotion.
این اثر نشان دهنده ی توانایی اسرارآمیز داستایفسکی در درک و به تصویر کشیدن پیچیدگی عواطف انسانی است.
Amazon
By one of the most outstanding and influential writers of modern literature.
نوشته ی یکی از برجسته ترین و تأثیرگذارترین نویسندگان ادبیات مدرن.
The Reader’s Encyclopedia
A surprisingly modern hallucinatory nightmare.
کابوسی وهم آلود که به شکل غافلگیرکننده ای مدرن است.
Penguin Random House
خلاصه های کوتاه از کتاب همزاد
حالا دیگر آقای گولیادکین کمترین تردیدی نداشت که دیگر در سرزمین رویاها نیست، بلکه در شهر پترزبورگ و در آپارتمان خود در طبقه ی چهارم ساختمان بزرگ در شستیلا و چنی به سر می برد. پس از این کشف مهم چشمانش را با حالتی عصبی بست، انگار افسوس می خورد که از سرزمین رویاهایش بیرون آمده است. دلش می خواست برای یک دقیقه هم که شده به آنجا بازگردد. اما یک دقیقه بعد با یک خیز از رختخواب بیرون جست. احتمالا فورا افکار پریشان خود را رها کرد. مستقیم به سمت آینه ای که روی قفسه بود، رفت. گرچه چهره ی خواب آلود و سر نسبتا تاسش در نظر اول چندان جلب توجه نمی کرد، اما صاحبش از آنچه در آینه می دید، راضی بود.
ساعت نزدیک هشت بود که مشاور صاحب عنوان، یاکوف پتروویچ گولیادکین از خواب طولانی بیدار شد. خمیازه کشید، بدنش را کش و قوسی داد و سرانجام چشمانش را کاملا باز کرد. دو دقیقه بی حرکت در رختخواب ماند، گویی کاملا مطمئن نبود که بیدار شده یا هنوز خواب است. در مورد حقیقی یا رویایی بودن آنچه در اطرافش بود، تردید داشت. شاید آنچه می دید ادامه ی رویاهای درهم و مغشوش وی بود. به هر حال خیلی زود حواس و درک عادی روزانه ی خویش را بازیافت. دیوارهای سبز کثیف دودزده و غبارگرفته ی اتاق کوچک، قفسه ها و صندلی های چوبی، میز قرمزرنگ و کاناپه ی چرمی قرمز با گل های سبز ریز بر روی آن و لباس هایی که شب گذشته باشتاب روی آن کپه کرده بود با نگاهی آشنا به او می نگریستند.
آقای گالیادکین همچنان درجا ایستاده، چشمش به دنبال او بود. اما رفته رفته به خود آمد. با غیظ در دل گفت: «یعنی چه؟ چه شده؟ یعنی من واقعا دیوانه شده ام؟»

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.