نفر دیگری که در بهشت ملاقات می کنید
ادامه کتاب پنج نفری که در بهشت ملاقات می کنید
The Next Person You Meet in Heaven
نویسنده کتاب
میچ آلبوم
ناشر کتاب
انتشارات قطره
مترجم کتاب
ماندانا قهرمانلو
ویژگی های نفر دیگری که در بهشت ملاقات می کنید
| کد کتاب : | 1892 |
|
مترجم : |
ماندانا قهرمانلو |
|
شابک : |
978-622201042-3 |
|
قطع : |
رقعی |
|
تعداد صفحه : |
196 |
|
سال انتشار شمسی : |
1403 |
|
سال انتشار میلادی : |
2018 |
|
نوع جلد : |
شومیز |
|
سری چاپ : |
8 |
|
: |
27 آبان |
125,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی نفر دیگری که در بهشت ملاقات می کنید
معرفی نفر دیگری که در بهشت ملاقات می کنید
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
تحریرهایی موجز از کتاب نفر دیگری که در بهشت ملاقات می کنید
Poignant and beautiful, filled with unexpected twists.
گزنده و زیبا، سرشار و پیچ و خم های غیرمنتظره.
Barnes & Noble
Fans of the first book will have plenty to appreciate here.
طرفداران کتاب اول، در این کتاب چیزهای زیادی برای قدردانی خواهند داشت.
Publishers Weekly
An enchanting sequel to the number one bestseller The Five People You Meet in Heaven.
ادامه ای مسحورکننده بر شماره ی یک فهرست پرفروش ها، کتاب «پنج نفری که در بهشت ملاقات می کنید».
Amazon
خلاصه های کوتاه از کتاب نفر دیگری که در بهشت ملاقات می کنید
وقتی آنی سطح آب را شکست، پوست او بلافاصله خشک شد. آب عقب نشینی کرد و او خود را در حالی یافت که در ساحل یک اقیانوس بزرگ طوسی ایستاده بود، شلوارک پوشیده بود و تی شرت مغز پسته ای به تن داشت که وسط بدن او را که خالی بود، پوشانده بود. آسمان به رنگ آبی تابستانی بود و همه جا کاملا روشن بود، نه به خاطر خورشید، بلکه به خاطر تنها ستاره ی سفید که در آسمان بود.
آنی شن های زیر پاهای خود و نسیم ملایم روی گونه هایش را احساس کرد. وقتی در ساحل جلو رفت، گردشگاه ساحلی باشکوهی را دید که در آن، برج های طلاکاری شده، سر مناره ها، گنبدها، ترن هوایی چوبی و پاراگلایدر دیده می شد. آن گردشگاه ساحلی، در واقع یک شهربازی قدیمی بود، شبیه شهربازی که آنی به آنجا می رفت. این باعث شد آنی به یاد مادرش بیفتد. آن ها بالأخره با هم آشتی کرده بودند. بار سنگینی از روی دوش او برداشته شده بود. اما بعد مادرش رفت. آنی احساس می کرد این خیلی غیرعادلانه است. پس بهشت و قرار گرفتن پنج نفر سر راهتان چه فایده ای داشت، اگر وقتی به آرامش نزدیک شدید، آن ها ترکتان کنند؟
آنی به هنگام مرگ لاغر و قدبلند بود، با گیسوانی بلند و فرفری به رنگ قهوه ای طلایی روشن؛ و آرنج ها و شانه هایی سفت و برآمده داشت. وقتی خجالت می کشید، پوست دور گردنش سرخ می شد. چشمان درخشانش سایه ی زیتونی روشنی داشت و صورت نرم و بیضی شکلش طبق توصیف همکارانش این حالت را داشت: خوشگله؛ به محض این که آدم این فرصت رو پیدا کنه که اون رو بشناسه.

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.