من ملاله هستم
I Am Malala
نویسنده کتاب
کریستینا لم
ناشر کتاب
انتشارات کتاب کوله پشتی
مترجم کتاب
هانیه چوپانی
ویژگی های من ملاله هستم
| کد کتاب : | 1321 |
|
مترجم : |
هانیه چوپانی |
|
شابک : |
978-600-6687-89-6 |
|
قطع : |
رقعی |
|
تعداد صفحه : |
344 |
|
سال انتشار شمسی : |
1402 |
|
سال انتشار میلادی : |
2013 |
|
نوع جلد : |
شومیز |
|
سری چاپ : |
18 |
|
: |
27 آبان |
195,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی من ملاله هستم
معرفی من ملاله هستم
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
زمانی که طالبان، کنترل دره ی سوات در پاکستان را در اختیار گرفت، تنها یک دختر جرأت مقابله با آن ها را داشت. ملاله یوسف زی، سکوت را نپذیرفت و برای حق تحصیل خود جنگید. او در روز سه شنبه 9 اکتبر 2012 و در پانزده سالگی، تا آستانه ی مرگ پیش رفت. ملاله در حالی که داشت با اتوبوس از مدرسه به خانه بازمی گشت، هدف گلوله ی نیروهای طالبان قرار گرفت؛ گلوله ای که به سرش اصابت کرد و باعث شد همه تصور کنند کار او تمام است. اما بهبودی معجزه آسای ملاله، او را به سفری خارق العاده از دره ای دورافتاده در پاکستان به مجمع سازمان ملل متحد در نیویورک برد. ملاله اکنون، نمادی جهانی برای اعتراضات مسالمت آمیز و جوان ترین برنده ی جایزه ی صلح نوبل است. کتاب من ملاله هستم، ماجرای شگفت انگیز، الهام بخش و دلگرم کننده ی این دختر شجاع را با نثری جذاب روایت می کند.
تحریرهایی موجز از کتاب من ملاله هستم
Malala’s powerful story will open your eyes to another world.
داستان تأثیرگذار ملاله، چشمانتان را رو به جهانی دیگر خواهد گشود.
Barnes & Noble
A searing and personal portrait of a young woman who dared to make a difference.
تصویری سوزان و شخصی از زنی جوان که جرأت کرد تغییری ایجاد کند.
Publishers Weekly
A powerful and inspiring story.
داستانی قدرتمند و الهام بخش.
Kirkus Reviews
خلاصه های کوتاه از کتاب من ملاله هستم
شانزده اکتبر یک هفته پس از تیراندازی به هوش آمدم. هزاران مایل از خانه دور بودم و لوله ای در گردنم بود که کمک می کرد نفس بکشم و به همین دلیل نمی توانستم صحبت کنم. از عکس برداری دیگری، من را به بخش مراقبت های ویژه برمی گرداندند و سرانجام به کلی به هوش آمدم. نخستین اندیشه ای که به ذهنم رسید این بود: «خدارو شکر که زنده ام.» نمی دانستم کجا بودم گرچه کاملا پیدا بود که در سرزمین خودمان نیستم. پرستاران و پزشکان به زبان انگلیسی صحبت می کردند. با آنان حرف می زدم ولی به خاطر لوله ای که در گردنم بود، هیچ کس نمی توانست صدایم را بشنود. چشم چپم همه جا را تار می دید و همه، دو بینی و چهار چشم داشتند. انواع پرسش ها به ذهنم می رسید: «من کجام؟ کی منو آورده اینجا؟ پدر و مادرم کجان؟ پدرم زنده است؟» و بسیار وحشت زده بودم.
یکی از پرستاران، مداد و دفترچه ای به من دارد. ولی درست نمی توانستم بنویسم. می خواستم شماره تلفن پدرم را یادداشت کنم با این حال نمی توانستم حروف را درست بنویسم. دکتر جاوید یک صفحه حروف الفبا برایم آورد تا به حروف اشاره کنم. نخستین کلمه هایی که هجی کردم «پدر» و «کشور» بود. پرستار به من گفت که در بیرمنگام هستم گرچه نمی دانستم در کجای دنیاست. بعد نقشه ای به من نشان دادند که دریافتم در انگلیس هستم. در واقع نمی دانستم که چه اتفاقی افتاده بود. پرستاران چیزی به من نمی گفتند. حتی اسم من، آیا هنوز ملاله بودم؟
دلم نمی خواست مردم مرا به عنوان دختری که طالبان به سوی او تیراندازی کرد بشناسند، بلکه دختری که برای حق تحصیل مبارزه کرده بود. و زندگی ام را وقف این هدف خواهم کرد.

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.