مستاجر
The Tenant
نویسنده کتاب
رولان توپور
ناشر کتاب
انتشارات نشر چشمه
مترجم کتاب
کوروش سلیم زاده
ویژگی های مستاجر
| کد کتاب : | 25037 |
|
مترجم : |
کوروش سلیم زاده |
|
شابک : |
978-9643623371 |
|
قطع : |
رقعی |
|
تعداد صفحه : |
202 |
|
سال انتشار شمسی : |
1402 |
|
سال انتشار میلادی : |
1964 |
|
نوع جلد : |
شومیز |
|
سری چاپ : |
11 |
|
: |
19 شهریور |
230,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی مستاجر
معرفی مستاجر
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
در یک سطح ، مستاجر داستان ارواح است ، داستانی در مورد تسخیر . در سطح دیگر ، این داستان، مطالعه ی روانشناختی انسان است ، انسانی که در دنیای خصمانه ی نیروهای غیب و نامفهوم که کمر به نابودی او بسته اند گرفتار شده است. سرانجام ، مستأجر ممکن است در مورد مسئله بیگانگی فرد در جهانی ناشناس ، شهری متمدن اما بیگانه باشد.
به هر حال ، رولان توپور ، نویسنده جوان فرانسوی ، کافکا و احتمالا پو و هیچکاک را بخوبی می شناسد. بسیاری از صحنه های مستاجر ، در واقع ، کیفیت کابوس وار کتاب ، انسان را به یاد رمان های محاکمه، قصر و به ویژه مسخ می اندازد.
مستأجر وقایع هولناک و جذابی که به جنون می رسد را نشان می دهد ، زیرا ترلکوفسکی از نظر آسیب شناسی یک بیگانه اسن در آن محیط ، که با یک خودکشی معمایی که حضورش در آپارتمان جدید او به شدت حس می شود ، درگیر می شود. مستاجر بیش از آنکه یک داستان در مورد تسخیر روح باشد ، رمانی درباره کاوش اعماق گناه ، پارانویا ، و وسواس جنسی است.
فیلمی با اقتباس از این کتاب توسط رومن پولانسکی در سال 1976 ساخته شد که خودش هم نقش اول آن را بازی می کرد.
تحریرهایی موجز از کتاب مستاجر
حالا که می خواستند به رغم میلش او را به آدم دیگری بدل کنند پس او نشانشان می داد که چه توانایی های نهفته ای دارد. آنها را توی زمین خودشان شکست می داد و جواب نقشه های شیطانیشان را هم با یکی از نقشه های هولناک خودش می داد. مغازه ای که تلرکوفسکی واردش شد بوی گرد و خاک و پارچه ی نم دار می داد. پیرزنی که مسئول اداره ی آن جا بود حتی به اندازه ی سر سوزنی هم از ظاهر تلرکوفسکی تعجب نکرد. تلرکوفسکی فکر کرد او لابد باید به دیدن صحنه های این چنینی عادت داشته باشد. تلرکوفسکی زمان زیادی را صرف دیدن و انتخاب زمان زیادی کرد که پیرزن برای او آورده بود. کلاه گیس ها گران قیمت تر از آن بودند که انتظارش را داشت. با این حال در انتها گران ترین کلاه گیس را خرید. کلاه گیس را که روی سرش گذاشت بیشتر شبیه کلاه خودی از جنس خز بود. ابدا ظاهر ناخوشایندی نداشت. بعد هم بدون آن که کلاه گیس را از سرش بردارد مغازه را ترک کرد. در نسیم خنک خیابان طره های بلند مو همچون چین های پرچمی در اهتزاز با ملایمت به صورتش می خوردند.
چیزی که به ملایمت به صورتش می خورد پرچم نبود. پارچه ی کهنه ای بود که هستی شرم آور او را از نظر پنهان می کرد. بسیار خوب حالا که اینطور بود پس او هم این بازی را تا پایان منطقی اش دنبال می کرد. تمام بدنش را با نوار باند پیچی می پوشاند تا هیچ کس نبیند او به چه جذامی وحشتناکی تبدیل شده است.

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.