قتلگاه
جلد اول از سری کتاب های جک ریچر
Killing Floor
نویسنده کتاب
لی چایلد
ناشر کتاب
انتشارات کتابسرای تندیس
مترجم کتاب
محمد عباس آبادی
ویژگی های قتلگاه
| کد کتاب : | 391 |
|
مترجم : |
محمد عباس آبادی |
|
شابک : |
978-600-182-081-6 |
|
قطع : |
رقعی |
|
تعداد صفحه : |
600 |
|
سال انتشار شمسی : |
1403 |
|
سال انتشار میلادی : |
1997 |
|
نوع جلد : |
شومیز |
|
سری چاپ : |
6 |
|
: |
24 خرداد |
430,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی قتلگاه
معرفی قتلگاه
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
تحریرهایی موجز از کتاب قتلگاه
Combines high suspense with almost nonstop action.
تلفیقی از تعلیقی شدید با حوادث اکشن تقریبا پایان ناپذیر.
People
Depicted with the kind of detail that builds dread and suspense.
تصویر شده با جزئیاتی که باعث به وجود آمدن ترس و تعلیق می شوند.
New York Times
A tough, compelling thriller with characters who jump off the page.
تریلری سرسختانه و هیجان انگیز با شخصیت هایی که از صفحه ی کتاب بیرون می آیند.
Houston Chronicle
خلاصه های کوتاه از کتاب قتلگاه
مأموری که هفت تیر دستش بود دم در ایستاد. در حالت خمیده قرار گرفت و دو دستی اسلحه را به طرف سر من نشانه گرفت. مأموری که شاتگان دستش بود نزدیک شد. هیکل های لاغرشان آماده و ورزیده نشان می داد و حرکاتشان تمرین شده بود. ماموری که هفت تیر داشت می توانست تمام سالن را با کمی دقت پوشش بدهد. شاتگانی که در فاصله نزدیک قرار داشت می توانست مرا روی پنجره پخش کند. اگر جای این دو برعکس بود اشتباه می شد. هفت تیر ممکن بود هنگام درگیری نزدیک تیرش خطا برود و شلیک شاتگان از فاصله دم در می توانست مامور بازداشت و پیرمرد میز عقبی و مرا با هم بکشد. شکی در آن نبود. تا اینجای کار درست پیش رفته بودند. در این مسئله هم تردیدی وجود نداشت که برتری با آن هاست. فضای کوچک بین میزها مرا گیر انداخته بود. محصورتر از آن بودم که بتوانم کاری بکنم. دست هایم را روی میز از هم باز کردم. شاتگان داشت نزدیک می شد.
ساعت دوازده در سالن غذاخوری اینو در حال خوردن تخم مرغ و نوشیدن قهوه بودم که دستگیر شدم. این بیشتر یک صبحانه دیروقت بود تا ناهار سروقت. بعد از یک پیاده روی طولانی زیر باران شدید خیس و خسته بودم. تمام راه را از بزرگراه تا حاشیه شهر پیاده آمده بودم. رستوران کوچک، ولی روشن و تمیز بود. تازه ساز و به شکل یک واگن قطار ساخته شده بود. فضای کم عرضی داشت و در یک طرفش پیشخان غذای باریکی تعبیه شده بود. آشپزخانه اش در عقب سالن و یک ردیف میز کنار دیوار مقابل و در رستوران در وسط قرار داشت.
مثل زمانی که آدم ها می گویند مثل یک بچه خوابیده اند. آیا منظورشان این است که خوب خوابیده اند؟ یا منظورشان این است که هر ده دقیقه در حالی که جیغ می کشیدند، از خواب پریده اند؟

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.