آگوست (آگی) پولمن با نقصی در ناحیه ی صورت به دنیا آمد که باعث شد نتواند مثل بقیه ی بچه ها، به مدرسه ی عادی برود؛ اما اکنون، اوضاع تغییر کرده است. او باید پایه ی پنجم را در مدرسه ی بیچر پرپ آغاز کند، و اگر تابه حال شاگرد جدید مدرسه بوده اید، حتما می دانید که این وضعیت چقدر سخت می تواند باشد. موضوع این است که آگی، بچه ای عادی با صورتی غیرعادی است. اما آیا آگی می تواند هم کلاسی هایش را متقاعد کند که برخلاف ظاهری متفاوت، او هم درست یکی مثل آن هاست؟
آر. جی. پلاچیو، موفق به خلق داستانی موجز، پرحرارت و تفکربرانگیز شده که مخاطب را لحظه ای به خنده وامی دارد و لحظه ی دیگر به گریه می اندازد. رمان اعجوبه با ارائه ی روابطی کاملا باورپذیر، صحنه های سرزنده ی مدرسه و بخش های داستانی کوتاه، به همه ی مخاطبین و کتاب دوستان در هر سطح و سنی، توصیه می شود.
آر. جی. پلاچیو، موفق به خلق داستانی موجز، پرحرارت و تفکربرانگیز شده که مخاطب را لحظه ای به خنده وامی دارد و لحظه ی دیگر به گریه می اندازد. رمان اعجوبه با ارائه ی روابطی کاملا باورپذیر، صحنه های سرزنده ی مدرسه و بخش های داستانی کوتاه، به همه ی مخاطبین و کتاب دوستان در هر سطح و سنی، توصیه می شود.
تحریرهایی موجز از کتاب شگفتی
Well-written, engaging, and so much fun to read.
خوش ساخت، گیرا، و بسیار خواندنی.
Entertainment Weekly
Rich and memorable.
پرمایه و به یاد ماندنی.
New York Times
This book is a glorious exploration of the nature of friendship, tenacity, fear, and most importantly, kindness.
این کتاب، کاوشی شکوهمندانه درباره ی ذات دوستی، عزم جزم، ترس و از همه مهم تر، مهربانی است.
Huffington Post
خلاصه های کوتاه از کتاب شگفتی
هفته ی دیگر کلاس پنجم را شروع می کنم. از آنجا که تا به حال به مدرسه ی واقعی نرفته ام خیلی خیلی می ترسم. مردم فکر می کنند که من به خاطر شکل ظاهرم به مدرسه نرفته ام، اما دلیلش این نیست. به خاطر عمل هایی است که روی صورتم شده. از زمان تولدم بیست و هفت عمل جراحی داشته ام. بزرگ ترین عملم زمانی بود که حتی چهار سالم نشده بود. هیچ کدام را به خاطر نمی آورم. بعد از آن سالی دو یا سه عمل کوچک و بزرگ داشته ام. چون به نسبت سنم ریز هستم و به علت پیچیدگی های پزشکی، که دکترها نمی توانستند تشخیص بدهند، زیاد مریض می شدم. پدر و مادرم تصمیم گرفتند مرا مدرسه نگذارند. ولی حالا خیلی قوی تر شده ام. آخرین جراحی ام هشت ماه پیش بود و احتمالا تا چند سال دیگر عملی نخواهم داشت.
نمی توانم بگویم که همیشه دلم می خواسته به مدرسه بروم چون که واقعا حقیقت ندارد، ولی کاش می توانستم فقط مثل بچه های دیگر به مدرسه بروم و دوستان زیادی داشته باشم.
اگر چراغ جادو داشتم و می توانستم یک آرزو بکنم، آرزویم این بود که صورتی عادی داشته باشم تا هیچ کس به آن توجه نکند. آرزو می کردم که می توانستم در خیابان راه بروم بدون این که مردم با دیدن من سر برنگردانند. به نظر من تنها دلیلی که من عادی نیستم این است که دیگران مرا عادی نمی بینند…

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.