ساقه بامبو
The Bamboo Stalk
نویسنده کتاب
سعود السنعوسی
ناشر کتاب
انتشارات نیلوفر
مترجم کتاب
مریم اکبری
ویژگی های ساقه بامبو
| کد کتاب : | 2307 |
|
مترجم : |
مریم اکبری عظیم طهماسبی |
|
شابک : |
978-9644486173 |
|
قطع : |
رقعی |
|
تعداد صفحه : |
438 |
|
سال انتشار شمسی : |
1401 |
|
سال انتشار میلادی : |
2012 |
|
نوع جلد : |
شومیز |
|
سری چاپ : |
3 |
|
: |
21 شهریور |
385,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی ساقه بامبو
معرفی ساقه بامبو
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
تحریرهایی موجز از کتاب ساقه بامبو
رمان ساقه ی بامبو با داشتن قهرمان جوانش که از پدر کویتی و مادر فیلیپینی زاده شده است، اثری جسورانه به شمار می آید که پدیده ی کارگری مهاجران را در کشورهای حوزه ی خلیج فارس با نگرشی موضوعی بررسی می کند. رمانی است ژرف، با پیرنگی محکم که به طرح پرسش هویت در این کشورها می پردازد.
بیانیهی هیات داوران
I was captivated from the first chapter. We need such literature. Alsanousi is an important emerging literary voice.
من از همان فصل اول مجذوب شدم. ما به چنین ادبیاتی نیاز داریم. السنعوسی صدای مهم ادبی در حال ظهور است.
Susan Abulhawa
Alsanousi is a voice of conscience
السنعوسی صدای وجدان است.
Independent
خلاصه های کوتاه از کتاب ساقه بامبو
مادرم در حالی به این کشور پا گذاشت که در مورد فرهنگ آن هیچ چیز نمی دانست. مردم اینجا مثل مردم آنجا نیستند، چهره ها، فرم سیما و زبان، حتی نگاه ها معانی دیگری داشتند که او از آن ها بی خبر بود. طبیعت اینجا با طبیعت آنجا به کلی متفاوت بود، جز اینکه اینجا هم به هنگام روز آفتاب می تابید و شب هنگام ماه در آسمان ظاهر می شد. حتی خورشید، مادرم میگوید: «اوایل شک داشتم که همان خورشیدی باشد که میشناختم.»
غیر از این باور، او هر اتفاقی، هر چند ساده و بی اهمیت را به چشم نشانه ای می دید که نباید نسبت به آن بی تفاوت بود. در حالی که من، مادرم، و خاله آیدایم در اتاق کوچک نشیمن در خانه مان در آنجا بودیم، مادر می گوید: «نمی دانم این زن چطور زندگی می کرد در حالی که هر حادثه و اتفاقی را زیر نظر داشت. یک روز با دخترهایش به مجلس عروسی ای دعوت شده بودند، بعد از نیم ساعت از رفتنشان به خانه برگشتند، و به او گفتم: مجلس خیلی زود تمام شد… خانم!

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.