
قسمت هایی از سارا (کتاب اول)
سارا با اخم و تخم، زیر پتو دراز کشده بود. هوا هنوز تاریک بود و او اصلا دلش نمی خواست از جایش بلند شود؛ ولی می دانست وقت از خواب برخواستن است و چاره ای جز این کار ندارد. ” با خودش گفت: “از روزهای کوتاه زمستون متنفرم. ای کاش می تونستم تا دراومدن خورشید توی رخت خواب بمونم.” و… این کتاب رمانی دلپذیر، الهام بخش و شادی آور بوده که با همراه شدن با شخصیت اصلی داستان راز خلق یک زندگی شاد را کشف خواهید کرد.
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.