روز و شب یوسف

Rouz -o- Shab-e Yousef

نویسنده کتاب

محمود دولت آبادی

ناشر کتاب

انتشارات نگاه

مترجم کتاب

ویژگی های روز و شب یوسف
















کد کتاب : 1430

شابک
:

978-6736-21100-9

قطع
:

رقعی

تعداد صفحه
:

80

سال انتشار شمسی
:

1383

سال انتشار میلادی
:

2004

نوع جلد
:

شومیز

سری چاپ
:

1


:

27 آبان

50,000 تومان

در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ می‌گردد.

نحوه ارسال

بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”

معرفی روز و شب یوسف

به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما می‌توانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.

کتاب روز و شب یوسف، رمانی نوشته ی نویسنده ی بزرگ ایرانی، محمود دولت آبادی است.
داستان این رمان به زندگی پسری نوجوان به نام یوسف می پردازد که در محیطی آکنده از فقر زندگی می کند. مادر یوسف خدمتکار خانه های ثروتمندان است و به خاطر کار زیاد و تمام نشدنی، بسیار شکسته و بیمار شده است. پدر یوسف نیز، مردی ساکت و کم حرف است که روزها را در خانه می ماند و شب ها در کارخانه ای کار می کند. یوسف شب ها به خانه ی مردی می رود و از او درس قرآن و شعر می آموزد. هر کدام از همسایه های یوسف و خانواده اش، ماجرایی دارند و فکر یوسف را به گونه ای به خود مشغول می سازند. دولت آبادی در کتاب روز و شب یوسف، با هنرمندی و مهارتی مثال زدنی به ترس ها، دغدغه ها، رنج ها و آرزوهای پسری نوجوان می پردازد و مخاطب را مستقیم وارد جهان فکری این شخصیت می کند.

تحریرهایی موجز از کتاب روز و شب یوسف

سایه ای دنبالش بود. همان سایه ی همیشه. سایه، خودش را در سایه دیوار گم می کرد و باز پیدایش می شد. گنده بود، به نظر یوسف گنده می آمد، یا این که شب و سایه روشن کوچه ها او را گنده، گنده تر می نمود؟ هرچه بود، این سایه ذهن یوسف را پر کرده بود. چیزی مثل بختک بود. هیکلش به اندازه دو تا آدم معمولی به نظر می رسید. یوسف حس می کرد خیلی باید درشت استخوان و گوشتالو باشد. مثل یک گاو باد کرده. گاوی که پوستش را با کاه پر کنند. شکمش لابد خیلی جلو آمده است. مثل شکم گاو. حتما پیراهنش، آن جا که روی شیب شکمش را می پوشاند، چرک و کثیف باید باشد. مثل چرم.

هیچکس نبود، و یوسف حس می کرد موهای پس گردنش از بخار نفس غریبه ای خیس عرق شده است. چندشش می شد. حس می کرد نگاه هیزی مثل مته داغ، پس کله اش را دارد سوراخ می کند. حس می کرد گوش هایش دارند الو می گیرند. شرم کرد. بیزار بود. نفرت داشت. از خودش بدش می آمد. مثل اینکه کار خلافی انجام داده. لب خود را می گزید.

این جور آدم ها مثل مورچه اند. آرام و پر حوصله و خسته نشدنی. جوری هستند که آدم فکر می کند خیال مردن ندارند.

خلاصه های کوتاه از کتاب روز و شب یوسف

محصولات مرتبط با روز و شب یوسف

نظرات
0 بررسی
0
0
0
0
0

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “روز و شب یوسف”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محصولات جدید در بوک از ما