رنج های ورتر جوان
The Sorrows of Young Werther
نویسنده کتاب
یوهان ولفگانگ فون گوته
ناشر کتاب
انتشارات ماهی
مترجم کتاب
محمود حدادی
ویژگی های رنج های ورتر جوان
| کد کتاب : | 1369 |
|
مترجم : |
محمود حدادی |
|
شابک : |
978-964-9971-58-2 |
|
قطع : |
جیبی |
|
تعداد صفحه : |
224 |
|
سال انتشار شمسی : |
1403 |
|
سال انتشار میلادی : |
1774 |
|
نوع جلد : |
شومیز |
|
سری چاپ : |
28 |
|
: |
3 آبان |
155,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی رنج های ورتر جوان
معرفی رنج های ورتر جوان
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
این رمان ماندگار و ارزشمند، داستان مردی جوان، ناراضی و پراحساس به نام ورتر را روایت می کند که عاشق و شیفته ی شارلوت، همسر یکی از دوستانش شده است؛ دوستی که گاهی اوقات مورد تحسین و گاهی دیگر، مورد نفرت ورتر قرار می گیرد. این داستان که کاوشی ژرف در ذهن هنرمندی جوان است، به سوالات همیشگی و کهن ذهن انسان می پردازد: معنای عشق، مرگ و سعادت چیست؟ کتاب رنج های ورتر جوان که رگه های خودزندگی نامه ای فراوانی دارد، بعدها تأثیر بسزایی بر جنبش «رمانتیسیسم» گذاشت. گوته دو سال قبل از انتشار این اثر، دوران پر فراز و نشیبی را گذراند و درست مثل شخصیت اصلی داستانش، عاشق زنی به نام شارلوت باف شد که در آن موقع، به نامزدی یکی از دوستان گوته درآمده بود.
تحریرهایی موجز از کتاب رنج های ورتر جوان
One of the world’s first best-sellers.
یکی از اولین پرفروش ترین های جهان.
Barnes & Noble
I categorically say: read The Sorrows of Young Werther!
به طور قطع می گویم: رنج های ورتر جوان را بخوانید!
Franz Kafka
It made Goethe one of the first international literary celebrities.
این کتاب، گوته را به یکی از اولین مشاهیر ادبی بین المللی تبدیل کرد.
Amazon
خلاصه های کوتاه از کتاب رنج های ورتر جوان
پس این روزهایی که با مباهات می گوید برای خودش شوکت و دولتی داشته، کی بوده است؟ مادر با لبخندی ترحم آمیز گفت امان از این آدم خل. منظورش آن روزهایی است که هیچ خودش را نمی شناخت. به این روزهاست که حسرت می برد، آن روزهایی که در کنج تیمارستان بود. آن روزها که نمی دانست کیست و کجاست.
با افراد گوناگونی آشنا شده ام، اما هنوز هیچ مصاحبی برای خود نیافته ام. نمی دانم چه نکته ای در وجودم، برای دیگران جذاب و خوشایند است، زیرا همواره دیگران در جست و جوی مصاحبت با من هستند، به من وابسته می گردند، و پیوسته هنگامی که ناگزیر هستیم مسیر واحدی را بپیماییم، دستخوش رنج و اندوه می شوم؛ گرچه برای چند ثانیه باشد! چنانچه از من بپرسی مردمان این منطقه چگونه هستند، بی درنگ پاسخت می دهم: «مانند همه جا…» نژاد بشر، به طرز عجیبی، یکسان و مشابه است. اکثر مردم، ناگزیرند بخش زیادی از اوقاتشان را برای زنده بودن کار کنند، و آن مقدار کمی هم که برایشان باقی می ماند، چنان بر وجودشان سنگینی می نماید که از هر راه و شیوه ی ممکنی برای رهایی یافتن از آن استفاده می کنند. آه! ای سرنوشت بشری!
تمایل طبیعی بشریت، ما را وسوسه می کند که دست خود را پیش بریم… مگر کودکان نیز به سهم خود، همواره سعی ندارند آن چه را مشاهده می کنند، به سرعت چنگ زنند و در مشت خود نگاه دارند؟ پس من چه…؟

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.