خاطره کوچ
Memory of Departure
نویسنده کتاب
عبدالرزاق گورنا
ناشر کتاب
انتشارات نشر گویا
مترجم کتاب
غلامرضا امامی
ویژگی های خاطره کوچ
| کد کتاب : | 81349 |
|
مترجم : |
غلامرضا امامی فرشته عبدلی |
|
شابک : |
978-6223120169 |
|
قطع : |
رقعی |
|
تعداد صفحه : |
271 |
|
سال انتشار شمسی : |
1401 |
|
سال انتشار میلادی : |
1987 |
|
نوع جلد : |
شومیز |
|
سری چاپ : |
1 |
|
: |
7 آبان |
90,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی خاطره کوچ
معرفی خاطره کوچ
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
انسان سفیدپوست غربی، تمدناش را بر الماس، طلا، استخوانها، جمجمهها و خون بنا نهاده و رد جراحتی که بر پیکر مردمان بومی سرزمینهای دیگر گذاشته، ابدیست! در گذر قرنها و استعماری که از هیچ امر اخلاقی پیروی نمیکرد، هرچه باقی مانده، هیچ نبوده جز کشتار، تجاوز، فقر، گرسنگی و تشنگی. در این میان تنها روایت روایتگران است که عنصر رهاییبخش را در تاروپود جوامع ازپاافتادهی جنوب ریوگرانده، آسیا و آفریقا زنده نگه داشته تا بتوانند ویرانی حاصل از استعمار و استثمار را از جان و تن جغرافیا و مردمانشان فهم کرده و جبران کنند. عبدالرزاق گورنه، یکی از سرآمدان رماننویسی پسااستعماری، کتابهایش را بر تجربهی شهروند درگیر وحوش داخلی و خارجی بنا کرده که هم آوار سرزمین ازدست شدهاش را دیده و هم تلخترین و جانکاهترین معنای مهاجربودن را. کتاب «خاطرهی کوچ» روایتی از میان روایتهای اوست که جوانی با عصیان و خشمی برخاسته از فهم وضعیت، علیه استبداد دستنشاندهی استعمار شوریده است. گورن البته بهخوبی میداند که خشم شورشیان آرمانخواه، برای رهایی از ظلم ظالمان کفایت نمیکند و جامعهی سنتزده و پیشامدرن گرفتار در چنگال جبّاران، به این آسانیها به آزادی تن نمیدهد. از همینروست که خاطرهی کوچ، داستان همهی جانهای عزیزیست که وطنی برای زیستن نداشتند و ندارند و درعینحال مدرنترین پایتختهای جهان اول هم آغوش گرمی برای آنها نبوده و نیست، چراکه انسان سفیدپوست غربی، همواره در نهانترین لایههای وجودش، جز خودش، برای هیچ دیگریای احترام و ارزش قائل نیست.
کتاب «خاطره کوچ» رمانی نوشته «عبدالرزاق گورنا» است که نخستین بار در سال 1987 انتشار یافت. «حسن عمر» که در شرایطی سخت به همراه خانواده اش در روستایی ساحلی زندگی می کند، توسط چرخه ای بی پایان از خشونت و رنج محاصره شده است. زندگی های در هم شکسته ای که «حسن» در اطراف خود می بیند، به احساس استیصال او دامن می زند: پدر الکلی، مستبد و هوسبازش؛ خواهری که از چاله زندگی آن ها می گریزد و به چاه می افتد؛ برادری بزرگتر که مسیری خطرناک را برای خود برمی گزیند؛ و در نهایت، مادر «حسن» که رفتارهای خشونت آمیز همسرش با خود را پذیرفته است. سرانجام، «حسن» از پیش خانواده اش می رود تا در کنار یکی از خویشاوندان خود در «نایروبی» زندگی کند. او در آنجا دنیایی بزرگتر را می یابد که خشونت همچنان در آن به چشم می خورد اما امید و رستگاری نیز در آن وجود دارد: راهی برای گریختن از زندگی سابقش و همینطور از نفرت فلج کننده ای که او نسبت به خود احساس می کند.
تحریرهایی موجز از کتاب خاطره کوچ
It evokes in spare but vivid prose the spiritual rebirth of a sensitive 15-year-old.
این اثر با نثری موجز اما ملموس، تولد دوباره معنوی یک نوجوان پانزده ساله پراحساس را روایت می کند.
Publishers Weekly
A fierce tale of undeniable power.
داستانی طوفانی با قدرتی انکارنشدنی.
Barnes & Noble
A compelling study of one man’s struggle to find a purpose for his life.
پژوهشی مهیج درباره تقلای یک مرد به منظور یافتن هدفی برای زندگی اش.
New York Times
خلاصه های کوتاه از کتاب خاطره کوچ
دستم را گرفت و فشرد. به امید این که خداحافظی اش تمام شده باشد، خداحافظی کردم. می خواستم برود، قبل از این که خودش را با احساسات پدرانه ی پوچی که احساس نمی کرد، به زحمت بیندازد. او همینطور که دوباره دستم را می فشرد، گفت: «پسرم خوب باش، همانطور که همیشه بودی.»
صدایش کلفت تر شده بود، و وقتی دیدم دارد شیفته نقشش می شود، خودم را عقب کشیدم. ناگهان لبخندی زد و نشان داد که این نمایش دیگر به اجرای او علاقه ای ندارد. با صدایی آشناتر گفت: «دست خالی برنگرد. هر کاری میتونی بکن تا اون دزد رو راضی کنی بهت کمک کنه. ما برای خودمون چیزی نمیخوایم، فقط وظیفه خودمون رو در قبال پسرمون انجام میدیم. این تعطیلات نیست که داری میری. میفهمی؟ ما رو روسیاه نکن و با دست خالی برنگرد.»
برگشت و از روی سکو به سمت ورودی رفت. همین طور که رفتنش را تماشا می کردم که با عجله دور می شد، جلوی خودم را گرفتم که نخندم. خندیدن در آن شرایط کار درستی به نظر نمی آمد.

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.