تو را بیشتر دوست دارم
Love You More
نویسنده کتاب
لیسا گاردنر
ناشر کتاب
انتشارات جمهوری
مترجم کتاب
الهام فیاضی
ویژگی های تو را بیشتر دوست دارم
| کد کتاب : | 13359 |
|
مترجم : |
الهام فیاضی |
|
شابک : |
978-6004680288 |
|
قطع : |
رقعی |
|
تعداد صفحه : |
448 |
|
سال انتشار شمسی : |
1399 |
|
سال انتشار میلادی : |
2011 |
|
نوع جلد : |
شومیز |
|
سری چاپ : |
2 |
|
: |
9 آبان |
170,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی تو را بیشتر دوست دارم
معرفی تو را بیشتر دوست دارم
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
هنگامی که تحقیقات مربوط به قتل در جستجوی یک کودک گمشده در سرتاسر کشور پخش می شود، د.د وارن باید با عاشق سابق خود، بابی دوج، همکاری کند تا عملکرد داخلی ذهن یک سرباز و در عین حال اسرار خانوادگی او را کشف می کند. آیا یک افسر پلیس آموزش دیده واقعا به همسر خود شلیک می کند؟ و آیا مادر به فرزند خود آسیب می رساند؟
برای تسا لونی ، هنوز بدترین اتفاق نیفتاده است. او در حال رفتن به تنگه ای است، که به جایی منتهی نخواهد شد، و نمی توان به کسی اعتماد کرد، زیرا زمان در حال اتمام است. او یک هدف دارد و از تمام آموزش های خود و نیز هر ترفندی که می شناسد استفاده می کند تا آنچه باید انجام شود را انجام دهد. هیچ فداکاری ای خیلی بزرگ نیست، هیچ عملی غیرقابل تصور نیست. مادر می داند چه کسی را دوست دارد. و دیگران باید بهای آن را بپردازند.
تحریرهایی موجز از کتاب تو را بیشتر دوست دارم
یکی از بهترین نویسندگان هیجانی در بازار، بهترین کتاب خود را تا به امروز نوشته است.
Associated Press
شخصیت های گاردنر کاملا ترسیم شده اند. . . و داستان سرایی و طرح گیج کننده او برای طرفداران هارلان کوبن جذاب خواهد بود.
Publishers Weekly
خلاصه های کوتاه از کتاب تو را بیشتر دوست دارم
حق با او بود. همه چیز در آخر به همین ختم می شد. این که چه کسی را دوست داری و چقدر حاضری به خاطرش خطر کنی. فریاد زد:«تفنگ! یالا لعنتی!» به دختر شش ساله ام فکر کردم. به عطر موهایش، به بازوهای لاغرش که دور گردنم حلقه می کرد، به زنگ صدایش وقتی هر شب او را در تخت می خواباندم و پتو را رویش می کشیدم. همیشه آرام می گفت:«دوستت دارم مامان» من هم دوستت دارم عزیزم، دوستت دارم. من هم دوستت دارم عزیزم، دوستت دارم. دستش را تکان داد تا کمربند و اسلحه ام را که در غلاف چرمی اش بود بگیرد. این آخرین فرصت بود. برای یک ثانیه توی چشم شوهرم خیره شدم. اون کیه که دوستش داری؟ تصمیم را گرفتم. کمربند نظامی ام را روی میز آشپزخانه گذاشتم. او اسلحه زیگ زاورم را قاپید و شلیک کرد.
مادران نزدیک می مانند، پدران رها می کنند. شاید این طریق زندگی باشد.
این الگوی زندگی من بود: دوست داشتن مردانی که شایسته من نبودند و با دانستن آن نیز، هنوز عشق آنها را آرزو می کنم.
لحظه سختی است که مجبورید با دلخوری خود مقابله کنید.

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.