کتاب «تو» رمانی نوشته «کرولاین کپنس» است که نخستین بار در سال 2014 وارد بازار نشر شد. داستان که از نقطه نظر «جو گولدبرگ»—یک کتابفروش به ظاهر عادی در «منهتن»—روایت می شود، ساختاری مانند یک تکگویی بلند خطاب به زنی جوان به نام «گوینویر بک» دارد. «بک» خیلی زود به هدفی برای عواطف وسواسگونه «جو» تبدیل می شود. آن ها ملاقات هایی عادی در کتابفروشی دارند، و از آنجایی که «بک» نویسنده ای رویاپرداز است، صحبت هایشان در مورد ادبیات باعث شکل گیری رابطه ای میان آن ها می شود. این رابطه، عادی و حتی شاید دلنشین به نظر می رسد، تا این که درمی یابیم «جو» برای به دست آوردن «بک» از هیچ کاری—حتی قتل—دریغ نمی کند. «جو» در ذهنش باور دارد که در حال مراقبت از «بک» در مقابل چیزهایی است که خودش آن ها را «خطر» در نظر می گیرد—از جمله دختری ثروتمند به نام «پیچ سلینجر»، دوست پسر سابق «بک» یعنی «بنجی»، و تراپیست او دکتر «نیکی».
تحریرهایی موجز از کتاب تو
Kepnes puts the reader so deep into Joe’s head that delusions approach reality.
«کپنس» مخاطبین را آنقدر عمیق به درون ذهن «جو» می برد که پندارهای موهوم به واقعیت نزدیک می شوند.
Kirkus Reviews
Hypnotic and scary.
مسحورکننده و رعب انگیز.
Stephen King
A deeply dark first novel of two people caught in a romantic tangle.
یک رمان نخست عمیقا تاریک درباره دو فردی که در گره ای رمانتیک گیر افتاده اند.
خلاصه های کوتاه از کتاب تو
«بک»، من دانشگاه نرفته ام، پس دوران بزرگسالی ام را صرف زنده کردن خاطرات زمان دانشگاه نمی کنم. من از آن آدم های عوضی دل-رحم نیستم که هیچ وقت جرئت در لحظه زندگی کردن را ندارند.
مشکل جامعه این است که اگر یک آدم معمولی درمورد ما چیزی می دانست، بیشتر افراد می گفتند من آدم منحرفی ام. خب، از هیچکس پنهان نیست که بیشتر مردم احمق اند. بیشتر مردم افسانه های بیخود را دوست دارند و عده زیادی از آن ها تا به حال چیزی از «پائولا فاکس» یا «هانا» نشنیده اند، پس گور پدر بیشتر مردم «بک»، مگر نه؟
گذشته از این ها، به جای این که خانه ات را پر از مردان بی لیاقت کنی، بیشتر به خودت می رسی، و من این را دوست دارم. تو پاسخی به تمام مقاله های مبتذل و تقلیل دهنده درمورد «فرهنگ اغفال مردان» هستی. تو معیارهای خاصی داری و منتظر عشق واقعی هستی، و شرط می بندم وقتی داری درمورد مرد مورد نظرت-درمورد من -رویاپردازی می کنی، کلمه عشق واقعی را با حروف بزرگ می نویسی. همه می خواهند همه چیز را همین حالا به دست بیاورند، اما تو «با آن دست های کوچکت» می توانی صبر کنی.

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.