تمام نورهایی که نمی توانیم ببینیم
All the Light We Cannot See
نویسنده کتاب
آنتونی دوئر
ناشر کتاب
انتشارات کتاب کوله پشتی
مترجم کتاب
مریم طباطباییها
ویژگی های تمام نورهایی که نمی توانیم ببینیم
| کد کتاب : | 9161 |
|
مترجم : |
مریم طباطباییها |
|
شابک : |
9786007642535 |
|
قطع : |
رقعی |
|
تعداد صفحه : |
528 |
|
سال انتشار شمسی : |
1402 |
|
سال انتشار میلادی : |
2014 |
|
نوع جلد : |
شومیز |
|
سری چاپ : |
18 |
|
: |
12 آذر |
439,000 تومان
در صورت عدم موجودی و یا تغییر قیمت این محصول، قبل از ارسال با خریدار هماهنگ میگردد.
نحوه ارسال
بازه ارسال: بین ۷ تا ۱۰ “روز کاری”
دسته بندی های موضوعی تمام نورهایی که نمی توانیم ببینیم
معرفی تمام نورهایی که نمی توانیم ببینیم
به فروشگاه اینترنتی کتاب بوک از ما خوش آمدید! دنیایی از کتاب های متنوع و جذاب در انتظار شماست. شما میتوانید معرفی محصول مورد نظرتان رو در ادامه بخونید.
پسری یتیم به نام ورنر به همراه خواهر کوچکترش در شهری کارگری در آلمان بزرگ می شود. روزی ورنر، رادیوی بسیار ساده ای پیدا می کند و همین اتفاق، مسیر زندگی اش را تغییر می دهد. او رفته رفته، در ساخت و تعمیر وسایل رادیویی خبره و متخصص می شود و همین توانایی منحصر به فرد، او را وارد سازمان جوانان هیتلر و مأموریتی ویژه برای ردیابی مخالفین می کند. ورنر که بیشتر و بیشتر از هزینه ها و بهای انسانی هوش خود آگاه می شود، به نقاط مختلف مناطق جنگ زده سفر می کند و درنهایت به سنت مالو می رسد و داستان زندگی اش با زندگی ماری لاورا در هم می آمیزد.
تحریرهایی موجز از کتاب تمام نورهایی که نمی توانیم ببینیم
Doerr is a stylist; his talents are on full display.
دوئر، نویسنده ای صاحب سبک است و توانایی هایش [در این اثر] کاملا مشهود است.
NPR
A beautiful, expansive tale…Ambitious and majestic.
داستانی زیبا و وسیع… بلندپروازانه و باشکوه.
Los Angeles Times
A meditation on fate, free will, and the way that, in wartime, small choices can have vast consequences.
تأملی بر سرنوشت، اراده و این موضوع که در زمان جنگ، انتخاب های کوچک می توانند عواقب بزرگی داشته باشند.
New Yorker
خلاصه های کوتاه از کتاب تمام نورهایی که نمی توانیم ببینیم
انگشتانش به سمت کلیسای جامع مخروطی به عقب بازمی گردد. تمام بعدازظهر انگشتانش بر روی ماکت در حرکت بودند. عمویش همان کسی بود که او تمام شب را منتظرش شده بود کسی که این خانه متعلق به او بود و همان کسی که شب گذشته از خانه خارج شده بود، آن هم وقتی ماری لاورا خواب بود و هنوز باز نگشته است. و حالا دوباره شب شده است، یک گردش کامل دیگر ساعت.حالا همه خواب هستند اما او نمی تواند بخوابد.
ماری لاورا می تواند صدای بمب افکن ها را در حالی که فقط سه مایل از او فاصله دارند بشنود. و نورشان را در حوالی دریا ببیند. وقتی پنجره ی اتاق خواب را باز می کند صدایی که از سمت فرودگاه می آمد بلندتر شد. اما در بقیه ی دقایق شب به طرز وحشتناکی ساکت بود: نه صدای ماشینی، نه صدای گوش خراشی و نه صدای به هم خوردن چیزی و نه حتی صدای سوت کارخانه ای، نه صدای پایی، نه صدای مرغ دریایی ای؛ فقط صدای موج های دریاست که خود را به دیواره ی شهر می کوبند. و یا شاید هم چیزهای دیگری که او نمی شنود.
چشم هایت را باز کن و قبل از این که برای همیشه بسته شوند، به چیزهایی که می توانی، نگاه کن.

دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.