نقد و بررسی کتاب درنده ی باسکرویل
تمامی عناصر لازم برای شکل گیری یک داستان جذاب در رمان درنده ی باسکرویل به چشم می خورند: کفشی گمشده، یک عکس خانوادگی نادیده گرفته شده، قاتلی محکوم و فراری و طلسم آبا و اجدادی سگی شبح وار. کارآگاه بزرگ، شرلوک هلمز به همراه یار همیشگی اش، دکتر واتسون، در داستان معمایی هیجان انگیزی حضور دارند که مخاطبین را وادار می سازد که تا لحظه ی آخر به حدس و گمان بپردازند.
هولمز و واتسون با مخوف ترین پرونده ی عمرشان روبه رو شده اند. افسانه ی موجودی شیطانی که در زمین های اطراف خانه ی آبا و اجدادی خانواده ی باسکرویل پرسه می زند، به ساکنین فعلی این خانه هشدار می دهد که هیچ وقت در تاریکی شب و زمانی که قدرت های شیطانی حکمرانی می کنند، پا به محیط مخوف اطراف خانه شان نگذارند. اکنون، سر چارلز باسکرویل مرده و ردپای سگی عظیم الجثه در کنار جسدش به چشم می خورد. آیا وارث جدید این خانه نیز سرنوشتی مشابه با سر چارلز خواهد داشت؟
هولمز و واتسون با مخوف ترین پرونده ی عمرشان روبه رو شده اند. افسانه ی موجودی شیطانی که در زمین های اطراف خانه ی آبا و اجدادی خانواده ی باسکرویل پرسه می زند، به ساکنین فعلی این خانه هشدار می دهد که هیچ وقت در تاریکی شب و زمانی که قدرت های شیطانی حکمرانی می کنند، پا به محیط مخوف اطراف خانه شان نگذارند. اکنون، سر چارلز باسکرویل مرده و ردپای سگی عظیم الجثه در کنار جسدش به چشم می خورد. آیا وارث جدید این خانه نیز سرنوشتی مشابه با سر چارلز خواهد داشت؟
درباره نویسنده کتاب آرتور کانن دویل
سر آرتور ایگناتیوس کانن دویل، زاده ی ۲۲ مه ۱۸۵۹ و درگذشته ی ۷ ژوئیه ۱۹۳۰، نویسنده و پزشک اسکاتلندی بود. وی شهرت خود را مدیون خلق شخصیت شرلوک هولمز، کارآگاه خصوصی بسیار مشهور، است.آرتور کانن دویل در ادینبورگ چشم به جهان گشود. پدر وی چارلز دویل فرزند جان دویل و برادر ریچارد دویل بود. پدر وی همانند پدر و برادرش به کار نقاشی مشغول بود. البته عدم موفقیت وی در این رشته سبب شد تا وی به شدت به مشروبات الکلی اعتیاد پیدا کند و در نهایت به خاطر حمله های ناشی از بیماری صرع به آسایشگاه منتقل شود. او فردی جدای از خانواده بود که هیچ تلاشی برای تربیت فرزندان خود نکرد. آرتور تا سن نه سالگی در گروه مذهبی مدرسه مشغول فعالیت بود.از سال ۱۸۷۶ تا ۱۸۸۱ در دانشگاه ادینبورگ در رشته ی پزشکی تحصیل کرد. مدتی به عنوان پزشک یک کشتی در سفرهایی به غرب آفریقا کار می کرد و بالاخره در سال ۱۸۸۵ مدرک دکترای خود را از دانشگاه اخذ کرد. در کنار طبابت، برای روزنامه ها مطالب ادبی و مقاله می نوشت. بین سال های ۱۸۹۰ تا ۱۸۹۳ سری کتاب های شرلوک هلمز و دکتر واتسن او چاپ شد. سال های ۱۸۹۳ در معمای آخر شرلوک هلمز توسط دکتر موریارتی کشته شد. اما کانن دویل دوباره شخصیت محبوبش یعنی هلمز را زنده کرد و آثار ماندگار دیگری از بازگشت شرلوک هلمز به جای گذاشت. ۹ سال بعد در سال ۱۹۰۲ شاهکار خود یعنی سگ شکاری باسکرویل را نوشت.کانن دویل، نویسنده ی پرکاری بود و آثار زیادی دارد. علاوه بر کتاب های شرلوک هولمز، تعداد قابل توجهی رمان تاریخی، کتاب تاریخ، از جمله کتاب مفصلی درباره نویسنده کتاب ی بوئرهای آفریقای جنوبی و نیز کتابی درباره نویسنده کتاب ی احضار ارواح (که در اواخر عمر، سخت بدان معتقد شده بود) نوشته است. کتاب های شرلوک هولمز او، که اکنون بیش از خودش شهرت دارند، در ابتدا، با بی مهری مواجه شدند. خوانندگان زیادی حاضر به خریدن چنین کتابی نبودند. تا جایی که او، برای چاپ کتابش مجبور شد به مجلاتی روی آورد که داستان های مختلف و کم فروش را در یک یا چند شماره خود با کاغذهای ارزان قیمت چاپ می کردند. اما پس از آن، رفته رفته بر شهرتش افزوده شد و پس از مدت کمی، همان نشریه حاضر به چاپ داستان او در یک کتاب جداگانه شد و این، نقطه ی آغاز مجموعه های آرتور کانن دویل بود. او در ۷ ژوئیه ی سال ۱۹۳۰ میلادی بر اثر حمله ی قلبی درگذشت.
ویژگی های کتاب درنده ی باسکرویل
- جزو فهرست ۱۰۰ کتاب قرن لوموند
- چندین فیلم با همین عنوان، بر اساس این کتاب بین سال های 1914 و 2002 ساخته شده است.

گفت و شنودهایی درباره کتاب درنده ی باسکرویل
یک اثر کلاسیک شگفت انگیز با تعلیقی میخکوب کننده.
Barnes & Noble
تصویری موفقیت آمیز از برتری هنر نسبت به زندگی.
Penguin Random House
کتابی که تمامی دوستداران داستان های کارآگاهی باید بخوانند.
Literature Page
خلاصه هایی از کتاب درنده ی باسکرویل
واتسون، حقیقتا از همیشه بهتر بود. باید بگویم در تمام گزارش هایی که از سر لطف از موفقیت های ناچیز من ارائه داده ای، معمولا قابلیت های خودت را دست کم می گرفتی. شاید تو شخصا منبع نور نباشی، ولی حامل نور هستی. بعضی آدم ها، بی آن که خودشان نبوغ داشته باشند، قدرت زیادی در برانگیختن نبوغ دارند. دوست عزیزم، اعتراف می کنم که خیلی به تو مدیونم.
به این دلیل ساده که خود آن سگ را دم در خانه مان می بینم، و این هم صدای زنگ صاحبش. از جایت تکان نخور، تمنا می کنم، واتسون. او از همکاران توست، و حضور تو می تواند کمکی به حالم باشد. حالا آن لحظه ی شگرف سرنوشت است. واتسون، صدای پای آدمی را در راه پله می شنوی که قدم به زندگی ات می گذارد، و نمی دانی خیر است یا شر. دکتر جیمز مورتیمر، این مرد علم، از شرلوک هلمز، متخصص در جنایت، چه تقاضایی دارد؟ بفرمایید!
تپانچه شان را می خواستند. برخی اسبشان را و برخی تنگ شراب دیگری می طلبیدند. ولی سرانجام اندک شعوری به ذهن های مجنونشان بازگشت و همگی آن ها، که سیزده تن بودند، بر پشت اسب نشستند و تعقیب را آغاز کردند. ماه در آسمان صاف بالای سرشان می درخشید و آنان در مسیری که دختر جوان برای رسیدن به خانه در پیش گرفته بود، چهار نعل در کنار هم می تاختند.
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.